پست‌های پرطرفدار


۱۳۹۲ دی ۲۷, جمعه

مبارزين و رفراندم تغييررژيم سلطنتي به ولايت فقيه -فروردين 57 تا آبان 58

وقايع تاريخي و تعيين كننده تحولاتي كه منجر به غصب حكومت توسط ملايان مرتجع شد را دراين فصلها مرور ميكنيم.تحولات يك به يك با استناد به منابع اصلي و به صورت تاريخچه (كرونولوژي ) دراين مباحث آمده است. از نظرات و نكات تكميلي شما براساس وقايعي كه رخ داده و درطول 30 سال سانسور درايران از كتابهاي تاريخي محو گرديده است ، پيشا پيش تشكر ميكنيم. نكات خود را لطف كرده ، درفرم تماس با ما ، به هيات تحريريه خورشيد ايران ارسال كنيد.


فهرست
 ·         تلاش مبارزين براي تشكيل مجلس موسسان به جاي مجلس خبرگان
·         اعلام كانديد هاي جبهه دمكراتيك براي انتخابات مجلس بررسي قانون اساسي
·         هشدار مجاهدين درمورد قانون اساسي  و ولايت فقيه
·         نامه جبهه دمكراتيك به خميني : مهمترين اصول براي تضمين آزاديها درقانون اساسي
·         حملات گسترده عليه نيروهاي انقلابي بويژه مجاهدين خلق
·         نامه مبارزين به خميني درموردحملات و دستگيري ها 

 
·         شركت نيروهاي مبارز درانتخابات مجلس بررسي قانون اساسي
·         نامه سرگشتاده به خميني درمورد آزاديها
·         خميني : اگر از اول، چوبه هاي دار را درميدانهاي بزرگ برپا كرده بوديم ..
·         لشكر كشي دركردستان و خونريزي
·         تشكيل مجلسس خبرگان به جاي موسسان براي تنظيم قانون اساسي ولايت فقيه
·         پيام تهديد آميز خميني به مجاهدين و يورش به امكان مجاهدين
·         استمداد مجاهدين ازمردم ، واكنش خميني ” ما شما را مدفون ميكنيم”
·         موضع گيري مجاهدين درقبال ”ولايت فقيه”
·         نقش برژنسكي


 «رفراندم جمهوري اسلامي» و موضع گيري نيروهاي مبارز

12اسفند 1357- سخنراني خميني در روز 9 اسفند 1357 كه دركيهان منتشر شد .

آن چيز كه ملت ميخواهد ”جمهوري اسلامي“ است, نه ”جمهوري“ فقط, نه ”جمهوري دموكراتيك“, نه ”جمهوري دموكراتيك اسلامي“.
”آنچه از ملت ايران ميخواهم اين است كه بيدار باشيد... از كلمه ”دموكراتيك“ نترسيد, اين فُرمِ غربي است. ما فرمهاي غربي را نميپذيريم ... آنچه كه شما ميخواهيد آن بايد بشود, نه آنچه كه آنهايي كه از اروپا و خارج آمدهاند ميخواهند؛ نه آنچه كه اعيان و اشراف ميخواهند و نه آنچه كه حقوقدانان ميخواهند... 
روزنامهها خودشان را اصلاح كنند, خيانت نكنند بهاسلام و مسلمين... تبليغات سوء را منعكس نكنند, توطئهها را جلوگيري كنند...  وقتي رفراندم اعلام شد راٌي من حكومت جمهوري است؛ ”جمهوري اسلامي“ است. هركس تبعيّت از اسلام دارد ”جمهوري اسلامي“ بايد بخواهد...   از حوزههاي علميّه تجليل كنيد... اين حوزههاي علميه است كه  اسلام را تا بهحال نگهداشت. اگر روحانيون نبودند از اسلام خبري نبود... از اينها پشتيباني كنيد...»

13اسفند 1357- نخستين يوروش به اماكن مجاهدين

اطلاعية سازمان مجاهدين با عنوان «هشدار جنبش ملي مجاهدين»: «ديروز بهمراكز جنبش ملي در كاشان, يزد و تربتحيدريه حمله كردند و خواهران و برادران مجاهد ما را خلع سلاح كرده, آنها را كتك زدند و از مراكزشان بيرون راندند... مجاهدين تا كنون نهايت بردباري و متانت انقلابي را با مواجهة مسالمتآميز با آنها از خود نشان داده اند, امّا, متاٌسّفانه اين شكيبايي در عمل نتيجة معكوس داده و كار را به آنجا رسانده است كه اكنون مركز جنبش ملي مجاهدين در تهران نيز در معرض حمله قرارگرفته...».
مجاهدين در اين اطلاعيه تاٌكيد كردند كه سعي خواهيم كرد «از هرگونه رويارويي و درگيري پرهيز كنيم, امّا, بديهي است كه ادامة اين حملات, بهويژه در تهران, كاسة صبر هر انقلابيِ رزمنده را, كه در ساليان دراز اختناق نيز زورگويي را بههيچصورت نميپذيرفته, سرانجام, لبريز خواهد نمود...»
 (مجموعة اعلاميهها... ج 1, ص45).


14اسفند 1357- سخنرانی مسعودرجوی و آقاي طالقاني در احمدآباد برسر مزار مصدق

بيش
از يك ميليون نفر از مردم تهران در 14 اسفند به مزار مصدق شتافتند.
 آقاي طالقاني با استناد به رهبري مصدق از ديدارش با آيت الله كاشاني صحبت كرد و براي ثبت در تاريخ و اتمام حجت با روند تحولات در دولت نو پاي بعد از قيام 22 بهمن به تفصيل توضيح داد كه چگونه شيطان و هواي نفس باعث جداشدن كاشاني از مصدق گرديد و اين طبعاً براي دارودسته خميني بسيار گزنده بود.
کتاب مجموعه گفتار پدرطالقاني(3)
مسعود رجوي پاسخ ” جمهوري  اسلامي”  خميني را با توجه به سو ءاستفاده او از كلمه اسلام و مترادف كردن آن با ارتجاع و ديكتاتوري ولايت فقيهبر محتواي واقعي و روح اصيل اسلام تاكيد كرد كه ضداستبدادي و ضداستثماري و مبشر آزادي است و بدين ترتيب عوام فريبي خميني درپوش اسلام و دين را  دربرابر توده هاي مردمي كه تا آن لحظه عكس خميني را درماه ميديدند افشا كرد :
”تصويب آن در شكل رفراندم پيش بيني شده از طرف دولت، از پيش محرز است اما ما ميگوييم جمهوري اسلام بله، ولي سوء استفاده ارتجاعي از اسلام نه”
”برهمين اساس فكر مي كنيم كه خصايص ضد استعماري، ضد ديكتاتوري و ضد ارتجاعي اين جمهوري، كه بايستي حافظ حق و حقوق تمامي مردمي باشد كه در سراسر اين كشور زندگي مي كنند، مبرمترين خصايص اين جمهوري است، كه اين جمهوري به خصوص بايد در نهايت عدل بلكه بيشتر، و در نهايت قسط، تمام آزاديهاي سياسي و اجتماعي را در مورد طبقات و نيروهاي مختلف افاده كند. همچنين تأكيد بر نقش اجتماعي مستضعفين و طبقات محرو م كارگر و دهقان جامعه را در صدر برنامه خويش قرار بدهد. والا بديهي است كه بر حسب بيان صريح سوره ماعون: اگر منع ماعون نموده و يا باصطلاح آلات و ابزار زندگي و توليد و منافع آنها را منحصر به قشر و طبقه بخصوصي بكنيم. تكذيب دين و تكذيب اسلام است


14 تا 27 اسفند 1357- تبليغات گسترده براي شركت در رفراندم درمورد انتخاب بين رژيم سلطتني و جمهوري اسلامي همراه با مانورهاي دسته جات لباس شخصي چماقدار كه شعار ”حزب فقط حزب الله ، رهبر فقط روح الله” سرميدادند






27اسفند1357- موضع مجاهدين درمورد رفراندم و نحوه استقرار جمهوري اسلامي

در اين روز مجاهدين در برابر رفراندوم جمهوري اسلامي موضعگيري كردند و با انتشار بيانيه‌يي برنامهٌ مرحله‌يي و انتظاراتحداقل خود را از نظام جمهوري اسلامي اعلام نمودند. متن بيانيه «برنامة مرحلهيي و انتظارات حدّاقل» مجاهدين از نظام جمهوري اسلامي, چنين است:
« ـ ‌‌‌اعمال حق كامل حاكميت ملي بر جميع منابع ملي و به‌ويژه نفت و ابطال كليهٌ قراردادهاي ننگين استعماري در اين رابطه؛
‌ـ‌‌‌ بنيانگذاري ارتش مردمي؛
‌ـ ‌‌‌تضمين آزادي كامل مطبوعات، احزاب و اجتماعات سياسي با هر عقيده و مرام؛
‌ـ‌ تأمين كامل حقوق سياسي و اجتماعي زنان فارغ از هر محدوديت استثماري طبقاتي؛
‌ـ‌‌‌ رفع ستم مضاعف از همهٌ شاخه‌ها، تنوّعات قومي و ملي وطنمان در كليهٌ استانهاي كشور و تأمين جميع حقوق و آزاديهاي فرهنگي و سياسي براي آنها در چارچوب وحدت و يكپارچگي تجزيه‌ناپذير كل كشور؛
‌ـ ‌‌استقلال كامل دانشگاهها و مدارس عالي و ادارهٌ آنها تحت نظر شوراي دانشگاه با مشورت دانشجويان و كارمندان؛
‌ـ‌‌‌ لغو كليهٌ مقررات ضدكارگري و تدوين قانون جديد كار با نظر خود كارگران؛
‌ـ ‌‌‌دهقانان محروم ايران بههيچ مرجع دولتي بدهكاري ندارند؛
‌ـ‌‌‌ قطع هرگونه تحميل دولتي و شهرداريها بهبازاريان و اصناف و كمك بهاحياي بازار و صنايع ملي؛
‌ـ‌‌ تأمين كامل معيشت، مسكن و تحصيلات كارمندان جزء دولتي و دواير خصوصي و خانوادهٌ آنها به‌خصوص آموزگاران و دبيران و لغو تمام دُيون آنان بهمراجع دولتي؛
‌ـ‌‌‌ تحريم سياسي و اقتصادي دولتهاي نژادپرست؛
‌ـ‌‌‌ خروج از همهٌ پيمانهاي آشكار و پنهان ننگين استعماري چه سياسي و چه نظامي و ورود بهبلوك كشورهاي غيرمتعهّد؛
‌ـ ‌‌استمرار و مداومت در بسيج توده‌هاي مردم به‌منظور مواجههٌ قاطع دستهجمعي با تمام مشكلات و تنگناهاي سياسي، اقتصادي و نظامي احتمالي»  (بيانيهٌ مجاهدين دربارهٌ رفراندوم و انتظارات مرحله‌يي و حداقل از جمهوري اسلامي ـ
(نشريهٌ پيام خلق شماره 2- 12 فروردين 1357)

آنچه به نام اسلام ارائه ميكنيم، حقيقتاً اسلامي و به دور از هر شائبه شرك آميز استبدادي و استعماري و استثماري باشد. اسلامي پاك، مردمي و مبرا از جعليات، زنگارها و رسوبات طبقاتي قرون و اعصار، و الا بديهي است وجدانهاي آگاه و انقلابي مسلمانان هرگز سوءاستفاده ارتجاعي از نام اسلام را روا نخواهند داشت.
افزايش محبوبيت مجاهدين : اطلاعيه گشايش مراكز و نحوه ثبت نام
”سوال مطروحه در رفراندم پيش بيني شده، تا آنجا كه به نظرخواهي در مورد سرنوشت رژيم سلطنتي و بود و نبود آن مربوط ميشود اساساً ب يمورد و منتفي است... زيرا اگر به گورسپردن لاشة سلطنت هنوز محل سؤال و ترديد باشد معلوم نيست كه به چه مجوزي و در كادر چه نظامي دولت مهندس بازرگان معرفي شده و به كار پرداخته است؟ البته اگر قبل از رو يكار آمدن دولت مهندس بازرگان چنين سؤالي مي شد، باز مي شد محملي براي آن ساخت ولي اكنون مثل اين است كه كسي اول درب را باز كند و بعد اجازه ورود بگيرد! مگر خود آقا بارها و بارها در پاريس بر حقوق عموم طبقات و نيروهاي مردم داير بر حق انتخاب و اظهار نظر آزاد همگان، تأكيد نكرده اند؟ پس چرا بايد طوري عمل شود كه انعكاس درستي نداشته و اين شبهه را ايجاد كند كه ما را فقط ميان رژيم سلطنتي و جمهوري اسلامي مخير كرده اند و لاغير. آيا ما دوست داريم كه بر فرض هم كه كسي با جمهوري اسلامي موافق نباشد، با دادن رأي مخالف به جانب رژيم طاغوتي سلطنتي گرويده و موافق آن قلمداد شود؟ يا اين كه معتقديم كه هركه با ما نيست ضد ما و عليه ماست؟ يا مي خواهيم سايرين را وادار كنيم كه از ترس سلطنت، به اكراه و اجبار به جمهوري اسلامي رأي بدهند؟.... بنابراين به اعتقاد ما و بر حسب اين قاعده روشن و صريح اسلامي كه هيچ گونه انتخاب و قرارداد و عقدي كه در آن اجبار روا شده و از ابراز تمايل و اراده آزاد افراد و گروههاي انساني به نحوي از انحاء ممانعت شده باشد، معتبر و اصيل نيست
از دولت آقاي مهندس بازرگان تقاضا مي كنيم ترتيبي اتخاذ نمايند كه امكان انتخاب آزاد هرشكل از حكومت براي هر فرد يا گروهي در نظرخواهي، وجود داشته باشد”


وقايع سركوب و تهاجم به دانشگاه تحت عنوان ”انقلاب فرهنگي” از اول فروردين ماه 1359 شروع شد و تا اواسط سال 59 ادامه يافت.جزئيات را در بحث دانشگاه مطالعه فرماييد. 


رفراندم تغيير رژيم سلطنتي به جمهوري اسلامي


9 فروردين 1358- برگ ههاي نظرپرسي در رفراندم جمهوري اسلامي منتشر شد. در اين برگه هركس حق داشت به تغيير رژيم سابق و به جمهوري اسلامي آري يا نه بگويد 




11 فروردين 1358-كيهان ـ امروز رفراندم (همه پرسي) برگزارشد.

 «ميليونها نفر, با اكثريّت قاطع, به”جمهوري اسلامي” راي دادند. 

«امام خميني بهجمهوري اسلامي راٌي داد». او بههنگام راٌي دادن گفت: «در حكومت اسلامي همه بهحقوقشان ميرسند».







17 بهمن 1358ـ- مصاحبه كيهان با مسعود رجوي درمورد نوع جمهوري و تمايل گروهها
اين گروهها حتما ايده و هدفهاي مشخصي دارند كه اميدواريم شكل و محتواي جمهوري اسلامي به صورتي باشد كه خواستهاي آنها را برآورده سازد .

سوال:  ايا شما از محتواي جمهوري اسلامي اطلاع داريد؟
مسعود رجوي: طبق برنامه حداقل مجاهدين، حكومت بايد محتواي ضدديكتاتوري و ضدارتجاعي و ضداستعماري داشته باشد.
سوال: اگر محتواي جمهوري اسلامي منطبق با حداقل سازمان شما نباشد و خود را ملزم به رعايت اين برنامه نداند، سازمان شما چه برخوردي با حكومت خواهد داشت؟
پاسخ مسعود رجوي اين بود كه دولت بايد پاسخگو باشد و ما تا آخرين نفس براي تحقق خواسته هايمان مجاهدت ميكنيم 



پيروزي خميني با بسيج گسترده درهمه پرسي و عوام فريبي شروع دور گسترده اي از كار افشاگري سياسي


12فروردين 1358ـ روزنامة اطلاعات ـ «ساعت 22 ديشب (شنبه 11فروردين) با پايان يافتن زمان برگزاري تاريخي رفراندم تاريخ ايران, رژيم شاهنشاهي و همزمان با آن, سلطنت خاندان منفور پهلوي بهزبالهداني تاريخ سپرده شد.



 امام خميني عصر يكشنبه 12فروردين (3جماديالاوّل 1299هـجري قمري), در يك پيام راديو تلويزيوني بهمناسبت برگزاري پيروزمند رفراندم,  ضمن تشكّر از مردم,  ”جمهوري اسلامي“  را, رسماً, اعلام كرد» و گفت:
  «مبارك باد بر شما روزي كه ... با راٌي قاطع به ”جمهوري اسلامي“, حكومت عدل الهي را اعلام نموديد؛ حكومتي كه در آن جميع اقشار ملت با يك چشم ديده ميشوند و نور عدالت الهي بر همه و همه بهيكطور ميتابد و باران رحمت قرآن و سنّت بههمه كس بهيكسان ميبارد؛ مبارك باد بر  شماچنين حكومتي كه در آن اختلاف نژاد و سياه و سفيد و ترك و فارس و لُر و كرد و بلوچ مطرح نيست, همه برادر و برابرند...  مبارك باد روزي كه در آن تمام اقشار ملت بهحقوق حقّة خود ميرسد؛ فرقي بين زن و مرد و اقليّتهاي مذهبي و ديگران در اجراي عدالت نيست...  اينك شماييد كه بايد ... قدمهاي بعدي را برداريد و با فرستادن طبقة فاضله و اُمَناي خود در ”مجلس مؤسّسان“, قانون اساسي جمهوري اسلامي را بهتصويب برسانيد...   در اين پنجاه سال خانواده پهلوي ثروت ملت ما را بردند و جوانان ما را در زندانها افكندند و پاهاي آنها را ارّه كردند و روي تاوهها بودادند... حالا ديگر زندانهاي ما مثل زندانهاي سابق نيست, محبوسين ما, حتّي مورد اهانت قرار نميگيرند... در جمهوري اسلامي ظلم نيست, فقير و غني وجود ندارد. در اسلام... همة ما از حقوق برابر برخورداريم... در اسلام اختناق نيست. براي همه طبقات آزادي وجود دارد... دولت, اگر نخست وزير هم ظلم كند, او را بهدادگاه  ميبرد و اگر جرم بهاو ثابت شود, مجازات ميشود. بين فرد عادي و نخستوزير فرقي نيست... من وعده ميدهم كه اسلام براي همه كار درست ميكند و زندگي شما را مرفّه ميكند...» 


فشار خميني بر آيت الله طالقاني بخاطر مواضع آزاديخواهانه


25فروردين 1358ـ بدنبال دستگيري فرزند آيت الله طالقاني توسط كميته هاي نوظهور ، او در اعتراض به اين خودسريها، دفاتر خود را بست و تهران را ترك كرد.مجاهدين خلق بشدت به تعرضي كه هدف آن شخص آيت الله طالقاني بوده و مواضع آزاديخواهانه وي، اعتراض كرده و اعلام داشتند تمامي نيروهاي خود را درحمايت از ”پدر طالقاني” بسيج ميكنند. آيت الله طالقاني اعلام كرد تا توافق خميني را بر سر تشكيل ”شوراها” درسراسر كشور نگيرد دست از اعتراض بر نخواهد داشت. دائر كردن گردش كار شورايي در استانها ، موجب بسته شدن دكان نوظهور انحصار طلبي بود و مورد مخالفت خميني قرارداشت.





330فروردين 1358ـ براي پايان دادن به بحران آيت الله طالقاني و خواسته ايشان مبني بر استقرار ”شوراهاي ” مردمي درتصميم گيري هاي ايالتي و كشوري ، خميني تن به  شوراها داد و اعلام كرد آنها ”بايد تصفيه ” شوند. درصحبت خود ، خميني به شدت به توطئه «گروهكها » به بهانه دفاع ازآيت الله طالقاني حمله كرد و اين آشوبگري و توطئه را حسب المعمول به خارجي نسبت داد و گفت مردم بايد با اينها مقابله كنند. پس از پخش سخنان خميني، فضاي شهرها ملتهب شد و چماقداران و كميته چيها در بيش از 200 نقطه كشور قصد تعرض به دفاتر مجاهدين را داشتند.





30فروردين 1358ـ نامة مسعود رجوي در پاسخ به«شايعات شُبههانگيز» درمورد «اركان عقيدتي اسلامي» اين سازمان, بهخميني, “روز 30 فروردين من در قم با احمد خميني در حال ديدار و گفتگو بودم. هدف بيان اعتراضمان به رفتار با آيت الله طالقاني ودرخواستهاي برحق ايشان در باره شوراها و حقوق دمكراتيك مردم و همچنين بيان شكايتهاي خودمان از رفتار جون آميز پاسداران و كميته چي ها و حزب الهيها در سراسر كشور
بود.
در اثناي همين بحث، احمد خميني كه اداره كننده امور خميني و در عين حال رابط ما بود، گفت شما مطلعيد و چرا مباني اعتقادي خودتان را كه امام به برادرانتان هم گفته اند، نمي نويسيد و منتشر نميكنيد، تا اين ضديت ها تمام شود؟ چندي قبل از اين به برادرم (شهيد كاظم) قبل از اينكه بعنوان اولين سفير ايران بعداز انقلاب ضد سلطنتي در مقر اروپائي ملل متحد به ژنو برود، با خميني در قم ديدار كرده بود. در اين ديدار خميني به او گفته بود به برادرتان بگوئيد، مباني اعتقادي خود را نويسند و منتشر كنند. و حالا احمد همان را يادآوري ميكرد. من ميدانستم  هدف او و پدرش، اذعان ما به ولايت و رهبري سياسي و ايدئولوژيك خميني است. به دليل اينكه وقتي چندماه بعد كلاسهاي تبين جهان را براي بيان و انتشار عقايد و جهان بيني مجاهدين تشكيل داديم تاب نياورد وبا آن كودتاي سياه ضدفرهنگي  از ما انتقام گرفت،
با اين همه آنروز (در 30 فروردين 1358) در جواب به احمد خميني گفتم، اي به چشم، همان الان اصول اعتقاديمان را مينويسم و امضا و تقديم ايشان ميكنم. سپس همانجا، در حضور خودش با لحن بسيار محترمانه خطاب به خميني نوشتم «حسب الامر آن پدر گرامي كه از ارگان اعتقادي اين جانبان سئوا فرموده ايد»  معروض ميدارم كه «ارگان عقيدتي مجاهدين همان  اركان عقيدتي دين مبين اسلا ومذهب حقه جعفري اثني عشري است» در ادامه شهادتين نوشتم و سپس پنج اصل دين و مذهب را با يادآوري اينكه «در
عموم كتاب شرعيات (ابتدائي) آمده است“ مكتوب كردم: توحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد. در ماده چهارم امامت عمدا در مورد 12 امام نوشتم كه «آخرين آنها زنده و غايب است (و) به منصب امامت رسيده». (يعني كه امام دوازدهم خودش در منصب امامت حي و حاضر است و نيازي به زحمت سايرين نيست!)
وقتي اين كاغذ را كپي گرفتم و نسخه اصلي را به احمد دادم تا براي خميني ببرد، بدقت خواند و گفت همين؟!
گفتم بله، مگر نگفتند اصول اعتقادي را بنويسيم، منهم اصول اعتقادي را نوشتم و فردا هم منتشر ميكنيم تا ببينم چماقدار و ضديتهايي كه شما ميگوئيد تمام ميشود؟
احمد گفت، آخر از رهبري امام و اقتصاد و مالكيت هيچ چيزي ننوشته ايد. ..
گفتم: حاج احمد آقا، ايشان خودشان اركان عقيدتي را خواسته اند نه اقتصاد و مالكيت و مسائل بحث انگيز ديگر را ...
احمد خميني كه ديد بحث بيشتر فايده ندارد، همين كاغذ را گرفت و رفت و روز  بعد ما آنرا منتشر كرديم و روزنامه ها هم منعكس كردند.
بعدا پدر طالقاني گفت: جگرم از اين شهادتين گفتن آتش گرفت. كساي كه از قبل شهادتين را در اتاقهاي شكنجه و در برابر جوخه هاي اعدام ميگفتند، وضعيت به كجا رسيده كه حال بايد بيايند بعداز سقوط شاه شهادتين بگويند. ....“
(مسعود رجوي، “استراتژي قيام و سرنگوني“، صفحه 44)


ديدار مجاهدين با خميني دررابطه با آزادي ها  


6ارديبهشت58 ـ ديدار مسعود رجوي و چند تن از اعضاي مجاهدين با خميني در قم.

مهدي خدايي‌صفت دربارة اين ديدار ميگويد: «من هم جزء هيأتي بودم كه آن سال در معيّت برادر مسعود و سردار شهيد موسي خيابان
و عده‌يي ديگر از مسئولان و نماينده‌هاي بخشهاي مختلف سازمان، براي ديدار خميني بهقم رفتيم‌ ...ما شب قبل از اين ديدار، بهقم رفتيم... صبح بهخانهٌ احمد خميني آمديم، محل ديدارمان نزديك همين خانهٌ احمد خميني بود. قبل از ديدار و در فاصله‌يي كه ما در خانهٌ احمد بوديم، احمد باز تلاش مي‌كرد كه به‌نحوي بهمجاهدين و بهبرادر مسعود بگويد كه شما بياييد به‌اصطلاح خودش با ”امام“ بيعت كنيد. ‌من يادم هست كه از‌جمله مي‌گفت بياييد كتابهاي ايدئولوژي‌تان را بدهيد كه امام ببينند و اينها را تأييد و امضا بكنند و از اين‌جور صحبتها. هيچ‌وقت يادم نمي‌رود وسط همين صحبتها بود كه برادر مسعود بهاحمد خميني گفت خوب است كه شما مسألهٌ ”دست‌بوسيدن“ را پيشاپيش بهآقا بگوييد، براي اين‌كه وقتي آقا دستشان را براي بوسيدن دراز بكنند، ما چون عقيده نداريم بهاين كار، آن‌وقت ممكن است بد بشود! احمد خميني وقتي اين را شنيد، خيلي جا خورد و اصلاً رنگ و رويش پريده بود.

  براي من خيلي مهم بود و منتظر بودم ببينم كه برادر مسعود راجع بهچه چيزي مي‌خواهند با خميني صحبت بكنند. چون‌ در ديداري با اين اهميت، خيلي صحبتها هست كه مي‌شود آن‌جا مطرح كرد، امّا مهمترين چيزي كه بايد مطرح كرد، چيست؟
تا جايي كه من يادم مي‌آيد، مضمون صحبت برادر مسعود ‌اين بود كه ما هيچ خواست و تمنّاي مادي و دنيوي نداريم؛ ما اسلا‌ممان را ساده به‌دست نياورده‌ايم؛ ما اسلاممان را از لابه‌لاي رنج و خون اين مردم، از لابه‌لاي جوخه‌هاي اعدام و تيرباران، به‌دست آورده‌ايم؛ قدرت روحاني و قدرت سياسي الآن در يك نقطه در شما متمركز شده، خوب است كه از اين قدرت در جهت خدا و مردم استفاده بشود.
امّا مسألهٌ كانونيِ (=اصلي) اين صحبت، بحث آزاديها بود. يادم هست كه برادر مسعود در خلال صحبتشان، جابه‌جا بهقرآن و نهج‌البلاغه كه همراه خودشان آورده بودند، استناد مي‌كردند. دربارهٌ مسألهٌ آزاديها بهخميني گفتند كه مسألهٌ آزاديها در معرفي اسلام امر بسيار مهمي است، و شما اسلام را بايد با رويكرد آزادي معرفي كنيد، بايد روي مسألهٌ آزادي در معرفي اسلام تأكيد بكنيد. چون برادر مسعود بحث را از موضع اسلامي مطرح كردند، خميني ناچار شد تأييد بكند و بگويد كه بله اسلام بر آزاديها بسيار تأكيد كرده است...
در اين ملاقات تمام آن‌چه مجاهدين با خميني مي‌گويند در آزادي خلاصه مي‌شود. خميني هم وقتي سازش‌ناپذيري مجاهدين در دفاع از آزاديهاي اساسي مردم را مي‌بيند، ناگزير اعلام مي‌كند: ”اسلام بيش از هر چيز بهآزادي عنايت دارد“.
امّا واقعيت اين است كه از اين تاريخ بهبعد خميني، هرگونه ترديد در جهت حذف و سركوبي مجاهدين را كنار مي‌گذارد و همهٌ موضعگيريها و واكنشهايش در قبال مجاهدين جز در مسير نابودي آنان نيست...»
(30خرداد بهروايت شاهدان, ص37).

 


آغاز دستگيري ها و حملات 

دستگيري سعادتي 


6 ارديبهشت 58ـ مجاهد خلق محمدرضا سعادتي (35ساله, مهندس برق) «درحالي‌كه هنوز آثار شكنجه‌هاي ساواك شاه بر بدنش باقي است»، بهجرم «جاسوسي» براي شوروي دستگير شد. سعادتي در آبان 1350 بهوسيلة مجاهد شهيد مهدي رضايي عضوگيري شد و با او دستگير و شكنجه شد و بهحبس ابد محكوم گرديد. كمر او در اثر شكنجههاي وحشيانه ساواك شاه شكست و پس از 7سال تحمل اسارت, در سال 57 از زندان آزادشد.. دستگيري سعادتي درست در شبانگاه همان روزي صورت گرفت كه مسعود رجوي و موسي خياباني و شمار ديگري از  مسئولان مجاهدين در قم با خميني ديدار كردند



شكل گيري جبهه متحد نيروهاي ضد ارتجاعي و خواهان دمكراسي 


9 ارديبهشت 1358-شكل گيري ائتلاف سياسي مجاهدين، جاما، جنبش انقلابي مردم مسلمان ايران به رياست دكتر سامي وزير بهداري آقاي بازرگان براي شركت در انتخابات .  اتحاد عمل اين جبهه ضد استبدادي، ضد ارتجاعي و ضد استثماري اولين و تنها گروه مسلماني بود كه جرات اعلام ائتلافي مستقل از حزب جمهوري اسلامي يافته بود. اين جبهه تا 27 تيرماه 1357 چند عضو ديگر يافت از جمله جنبش براي آزادي، سازمان اسلامي شورا، جنبش مسلمانان مبارز (حبيب الله پيمان) و مهندس سحابي عضو نهضت آزادي، كه درجلسات آن شركت داشت.



خميني:  واكنش دربرابر تجمع عظيم درمزار مصدق و حمايت از آيت الله طالقاني
«براي هر استخواني ميتينگي راه انداختن... قابل تحمّل نيست»

29 ارديبهشت 1358-«بعد از ظهر روز پنجشنبه 29ارديبهشت, مصادف با يكصدمين زادروز دكتر مصدق, بهدعوت جبهه دموكراتيك ملي, دهها هزارتن در دانشگاه صنعتي گردآمدند. جبهه دموكراتيك ملي از چند روز  پيش روز تولد مصدق را روز آزادي بيان و مطبوعات اعلام كرد. در اين مراسم دكتر شايگان سخنراني كرد”

(كار, شماره 12, 3خرداد 1358). 

3خرداد 1358
خميني (روز قبل از مراسم 4خرداد به مناسبت سالگرد شهادت بنيانگذاران سازمان مجاهدين, در ترمينال خزانه) در جمع
«فرهنگيان و دانشجويان اهواز», كه بهديدارش رفته بودند, طي سخناني گفت: 
«...اين دو كلمه كه من از اول فرياد زدم؛ ما همين دو كلمه را ميخواهيم: ”جمهوري اسلامي“. اگر ديديد يك كلمه اضافه شد, بدانيد كه مسيرشان با شما مختلف است. اگر كلمه ”اسلام“ هم پهلويش گذاشتند ميخواهند شما را بازي بدهند (=گول بزنند). اگر ديديد يك كلمه از آن افتاد و گفتند ”جمهوري“, بدانيد كه مسيرشان با شما مختلف است. اينها ميخواهند شما را بكشانند بهآن مطالبي كه برخلاف اسلام است...
 هركس اسم جمهوري اسلامي را ”دموكراتيك“ بگذارد, اين دشمن ماست؛ هركس ”جمهوري دموكراتيك“ بگويد اين دشمن ماست, براي اين كه اسلام را نميخواهد. ما اسلام را ميخواهيم... ما خون داديم براي جمهوري غرب؟ ما براي اسلام خون داديم...


 اينها ميخواهند سرپوش بگذارند روي مقاصد خودشان؛ آن مقاصدي كه برخلاف مسير ماست, با اسم يك نفري كه ملي است (اشاره دارد بهدكتر مصدق كه در روز 29ارديبهشت58, بهمناسبت يكصدمين زادروز او, دههاهزارتن در دانشگاه صنعتي شريف گردآمدند و  اين مراسم پرشكوه, خاري شد در چشم خميني كه از موضع همگامي با كاشاني, نفرتي عظيم از پيشواي نهضت ملي ايران بهدل داشت).
 مسير ما, مسير نفت نيست. نفت پيش ما مطرح نيست. ملي كردن نفت پيش ما مطرح نيست. اين اشتباه است, ما اسلام را ميخواهيم؛ اسلام كه آمد, نفت هم مال خودمان ميشود. مقصد ما اسلام است, مقصد ما نفت نيست. اگر يك نفر نفت را ملي كرده است, اسلام را كنار بگذارند, براي او سينه بزنند؟... ما اسلام را ميخواهيم. ما آزادي را, كه اسلام در آن نباشد, نميخواهيم؛ ما استقلالي كه اسلام در آن نباشد, نميخواهيم... آزادي و استقلال بدون اسلام بهچه دردمان ميخورد؟... ممالك ديگر هم آزادي دارند, ما آن را نميخواهيم... دشمن خودتان را بشناسيد... من حجّت را دارم تمام ميكنم براي ملت ايران... من اينها را بهشما معرّفي كردم, بهاين اشخاصي كه بهاسلام كاري ندارند. بهروحانيت هم كاري ندارند, ميخواهند يك مملكت غربي درست كنند؛ آزاد هم باشيد و مستقل هم باشيد, اما, نه خدايي در كار باشد و نه پيغمبري و نه امام زماني و نه قرآني و نه اَحكام خدا, نه نمازي  و نه چيزي... شما شهادت را براي خود فوز (=پيروزي) ميدانيد, براي اين كه مثل سوييس بشويد؟ ملت ما خونش را براي دين داده, براي آزادي و خدا داده... او خدا را ميخواست... روحانيِ اسلام ميخواهد, روحانيِ اسلام در پناه اسلام ميخواهد...  بعضي از اين نويسندههاي ما حاضر نيستند حتي براي جلوبردن قصد خودشان يك كلمه اسلام بهكار ببرند ولو اين كه ما را بازي بدهند. ما بايد با اينها همان مبارزهيي را بكنيم كه با محمدرضا كرديم. براي اين كه توطئه در كار است, نه قضية آزادي. آزادي لكن توطئه نه...
براي هر استخواني (=اشاره دارد به دكتر مصدق) ميتينگي راه انداختن و دنبال آن با اسلام مخالفت كردن قابل تحمّل نيست...»
(كيهان 5خرداد 58).


5خرداد 1358- خميني:   «اسلام منهاي روحانيت, خيانت است» 


خميني در ديدار  با «عدهيي از بانوان قم» با اشاره به فعاليت نيروهاي مترقي گفت:

«ملت ما براي اسلام قيام كرد و براي اسلام خون داد. الآن قشرهايي هستند كه ميخواهند اسلام را كنار بگذارند, جمهوري تنها باشد, از اسلام ميترسند, جمهوري دموكراتيك... اينها همه خًدعه است... مسلمين توجه داشته باشند كه در حزبهايي كه صحبتشان از اسلام نيست, صحبتشان از دموكراتيك است؛ قشرهايي كه بهاسلام كار ندارند, گرچه بهآزاري كار دارند؛ آزادي را ميخواهند, اما, آزادي بهغيراسلام؛ ملت ما توجه كنند كه لااقل, داخل اين حزبها نشوند. شما عزيزانتان را براي اسلام داديد, حالا كه عزيزانتان را داديد بهضداسلام بخواهيد وارد شويد و خون عزيزان خود را هدر بدهيد. توجه كنيد اينها ميخواهند خون شما را هدر بدهند. اجتماعات اينها  برضدّ اسلام است. چند روز پيش اجتماع زيادي داشتند (اشاره دارد بهاجتماع پرشور دهها هزار تن از مردم تهران, در روز 29ارديبهشت 58, كه بهدعوت جبهه دموكراتيك ملي ايران, بهمناسبت يكصدمين زادروز  دكتر مصدق در دانشگاه صنعتي شريف گردهم آمده بودند) و حرفهايشان بهضدّ اسلام بود. با اينها همكاري نكنيد. خودتان را از آنها دورنگهداريد و از آنها اجتناب كنيد.

اينها آزاديِ مِنهاي اسلام را ميخواهند, اين غير طريقة شماست... ما اسلام را ميخواهيم كه اسلام بهما آزادي بدهد و نه آزاديِ منهاي اسلام. آنها استقلال منهاي قرآن را ميخواهند. ما قرآن را ميخواهيم. اگر تمام آزاديها را بهما بدهند و تمام استقلالها را بهما بدهند و بخواهند قرآن را از ما بگيرند, نميخواهيم. ما بيزار هستيم از آزاديِ منهاي قرآن؛ ما بيزار هستيم از استقلال منهاي اسلام؛ ما بيزار هستيم از اين كه بگويند ”اسلامِ منهاي روحانيت“.
اسلام منهاي روحانيت, خيانت است. ميخواهند اسلام ازبين ببرند... اسلام با پوشش روحانيت بهاينجا رسيده است... بيدارباشيد...
مسائل شخصيِ خودتان را كنار بگذاريد, مسائل جزئي را كنار بگذاريد, احتياجات را كناربگذاريد. امروز وقت اين نيست كه من محتاجم, من چيزي ندارم. امروز وقت اين است كه ما اسلام را تقويت كنيم... همه اقشار بيدارباشيد... تزِ ”اسلامِ منهاي روحانيت“, يعني لا اسلام (=اسلام نباشد). درجه اولش اين است. بعد هم كتابهاي روحانيت را بهدريا بريزيد...»

(كيهان, 5خرداد1358).



تلاش نيروهاي انقلابي براي تشكيل مجلس موسسان به جاي مجلس خبرگان براي تدوين قانون اساسي مردمي


ميتينگ  چند صد هزار نفره در ترمينال خزانه و اعلام كانديداتوري آيت الله طالقاني براي رياست جمهوري از سوي  

4خرداد 1358 ـ در سالروز شهادت بنيانگذاران سازمان مجاهدين خلق ايران، ميتينگ بزرگي در ترمينال خزانهٌ تهران برگزار شد. مردم از سراسر تهران براي شركت در اين ميتينگ بهجنوب تهران سرازير شدند.

آيت الله طالقاني پيامي با صداي خودش بهاين ميتينگ فرستاده و در آن از فرزندان مجاهدش چنين تجليل كرد:  «امروز براي تجليل از شهيداني جمع شده‌ايم كه از خون پاك آنها پس از 7سال سيلابها برخاسته است. همانها كه براي درهم‌كوبيدن شرك و بتها و اعادهٌ توحيد به‌پاخاستند، دشمن مُشرك هم از همين جهت از آنها انتقام گرفت...  آنها شاگردان مؤمن و دلدادهٌ مكتب قرآن بودند؛ گوهرهايي بودند كه در تاريكي درخشيدند. حنيف‌نژاد، بديع‌زادگان، عسكريزاده، مشكين‌فام، ناصر صادق، از همين تابندگان بودند. اينها راه جهاد را گشودند. درود و رحمت خداوند و همهٌ خلق بر ‌روان آنها باد»
(30خرداد بهروايت شاهدان, ص42)
مسعود رجوي در اين ميتينگ سخنراني كرد و در پايان سخنانش, آيتالله طالقاني را از طرف مجاهدين به‌عنوان كانديداي رياست‌جمهوري معرفي كرد. جمعيت حاضر در ترمينال خزانه با هلهله و شادي از اين پيشنهاد استقبال كردند.
   عباس داوري: «... براي خميني و دارودستهٌ او اين ابتكار عمل مجاهدين، موقعيت بغرنجي ايجاد كرده بود. زيرا كانديداتوري پدر طالقاني با استقبال بسيار پرشور مردم ايران مواجه شد و به‌سرعت زمينهٌ ايجاد يك جبههٌ اجتماعي ـ سياسي گسترده‌ را حول مجاهدين و پدر طالقاني در مقابل ارتجاع فراهم كرد و پيشروي استبداد پشت پردهٌ دين را با مانع جدّي مواجه ساخت.  اين ابتكار عمل, البته, يك اقدام مردمي و انقلابي بود و در راستاي سياستي بود كه مجاهدين از روز اول در برابر خميني اتّخاذ كرده و با شيوهٌ مسالمت‌آميز و در نهايت صبر و تحمل انقلابي خواستار آن بودند كه او را بهپذيرش حق انتخاب مردم و آزادي نيروهاي سياسي مُلزم سازند»
 (30خرداد بهروايت شاهدان, ص44).



17خرداد 1358- بيانيه مجاهدين درباره ضرورت تشکيل مجلس مؤسسان، برای تدوين قانون اساسی


عليرغم اينكه خميني از ابتدا ”تشكيل مجلس موسسان ” را براي بررسي قانون اساسي در دستور كار آقاي بازرگان گذاشته بود اما به آن عمل نكرد و مجلس موسسان را به مجلس خبرگان تغيير داد كه فقط 75 نماينده داشت كه بايد به فوريت ضمن يك ماه قانون اساسي مورد نظر او را تدوين و تصويب مي كردند .

بيانية مبسوطي پيرامون ”ضرورت تشكيل مجلس مؤسسان از طريق انتخابات عمومي سراسري

”يک مؤسسان واقعی با دعوت از نمايندگان گروههای مختلف اجتماعی و سياسی و قومی و نژادی مختلف مردم امکان پذير است که اگر تشکيل چنين مجلسی به دليل گسترش گروهها و اصناف، سخت يا غيرممکن باشد، مؤسسان واقعی مردم را می توان از طريق شوراهای مردمی، جامه عمل پوشاند و درصور تی که از اين طريق هم برپاکردن شوراها عملی نباشد، تنها راه بالنسبه عادلانه تری که باقی می ماند، انتخابات عمومی سراسری است.

27 تير 1358- انتشار اسامي 10 كانديد انتخابات مجلس بررسي قانون اساسي  در استان تهران توسط ائتلاف نيروهاي
ضد ارتجاعي و  فراخوان براي  گرد هم آيي در روز 30 تير . 

31 تير 1358- اطلاعيه مجاهدين درمورد قانون اساسي


آن قانون اساسي كه م يخواهد اساسي ترين و مهمترين اصول و روابط حاكم بر تمامي خلق را مشخص كند، تنها با اشتراك نمايندگان آن خلق قابل پيريزي است و الا از اصالت، مشروعيت و حقانيت برخوردار نيست. پي ريزي چنين نظامنامه يي تنها بر عهدة يك شورا يا مجلس تمام يك خلق است كه گاه مؤسسان نيز ناميده ميشود.... . بدون آزادي و احترام به اختيار و حريت بشري هيچ فضايي براي تداوم انقلاب و تكامل فرد و اجتماع باقي نمي ماند.....  . ايستادگي و مقاومت در برابر اردوي راست... در قدم اول تنها و تنها با هماهنگي و عملكرد متحد جناح انقلابي و راديكال و ترقيخواه مسلمان امكانپذير است و اين هم چيزي است كه در چارچوبهايي نظير همين مسأله انتخابات ميسر است ... جريان افشاي ماهيت رياكارانه و انحصارطلبانة مدعيان كاذب اسلام و مردم را نيز، تسريع خواهد نمود .

)مجاهدين خلق ايران 30 تير 1358 (‌‌


11 مرداد 1358- اطلاعيه مشترك از سوي جنبش براي آزادي _جنبش انقلابي مردم مسلمان ايران جاما جنبش مسلمانان مبارز- سازمان اسلامي شورا و سازمان مجاهدين خلق


”...تلاشهاي سيستماتيك در جهت ازبين بردن آزادي تبليغاتي انتخابات : عليرغم ارائه نمونه ها و مدارك از طرف گروههاي مترقي شركت كننده در انتخابات داير بر تضييقات تبليغاتي و ضرب و جرح افراد و از بين بردن اوراق و پوسترهاي تبليغاتي گروههاي مذكور، عملاً هيچ نوع ممانعتي از طرف مقامات مسئول از گروههاي فشار و مرتجعين كه به طور سيستماتيك و برنامه ريزي شده و با شيوه هاي ضدانقلابي فضاي آزادي را ازبين ميبرند، تاكنون صورت نگرفته است. درحالي كه انقلاب خونبار مردم قهرمان ما اولين تجربيات دموكراسي را پشت سر ميگذارد، بيم آن مي رود كه لحظه يي غفلت، نهال نورس آزادي را به دست تندباد ارتجاع ريشه كن نمايد”

موارد نقض آزادي انتخابات خيلي زياد است كه در اولين فرصت به اطلاع ملت ايران خواهيم رساند



13 مرداد 1358- اطلاعيه مشترك از سوي جنبش براي آزادي _جنبش انقلابي مردم مسلمان ايران جاما جنبش مسلمانان مبارز- سازمان اسلامي شورا و سازمان مجاهدين خلق


اعتراض به تقلبات گسترده در انتخابات: با كمال تاسف گروهها و سازمانهاي امضاكنندة اطلاعيه حاضر اعتراض اكيد خود را مبني بر تقلبات گسترده كه به وفور در بسياري از حوز ههاي انتخاباتي تهران رواج داشت، به اطلاع عموم مردم شريف تهران مي رسانند. تقلباتي كه از اعمال نفوذ و تحميل يك صورت اسامي مشخص تحت نام امام و ممانعت از راي دادن به نامزدهاي مطلوب، تا ضرب و جرح و دستگيري هواداران ما و تقلب در صندوقها و قرائت آراء و حتي دستگيري بازرسان وزارت كشور و غيره، گسترش داشته و مدارك مستند آن به وزارت كشور تسليم شده است. مداركي كه به امضاي بازرسان خود اين وزارتخانه نيز رسيده و هر وجدان منصف و بي طرفي را به مخدوش بودن آراي حوزه هاي مذبور واقف مي سازد. اكنون با جلب نظر مقامات مسئول خواستار رسيدگي فوري به موارد فوق گرديده و تامين حقوق آزاديخواهانة سياسي و اجتماعي مردم قهرمانانمان را تقاضا م يكنيم .”


17 مرداد 1358- نامه  مشترك از سوي جنبش براي آزادي _جنبش انقلابي مردم مسلمان ايران جاما جنبش مسلمانان مبارز- سازمان اسلامي شورا و سازمان مجاهدين خلق ، به خميني :


گروههاي امضاكنندة نامه حاضر در پاسخ به دعوت شما مبني بر شركت در انتخابات مجلس براي قانون اساسي، فعالانه در انتخابات مزبور شركت كرده و به معرفي كانديدا نيز اقدام نمودند. اين درحالي بود كه فشارها و محدوديتهاي بسياري كه متاسفانه هنوز هم مستقيم و غيرمستقيم تحت نام شما اعمال ميشود، كمتر اميدي در جهت تاثيرگذاري انقلابي براي ما برجاگذاشته بود. به همين دليل نتوانستيم بسياري از هواداران خود را به شركت در انتخابات قانع كنيم. آنها بر اين عقيده بودند كه شركت ما در جو موجود، مفيد هيچ فايده يي نخواهد بود.”

 ”مسأله اساسي براي طرفداران ما اين است كه حزب برندة انتخابات كه چندماه از تأسيس آن نيز بيشتر نمي گذرد، چگونه مي تواند بدون اينكه همه چيز خود را به شما منتسب سازد در اكثر نقاط كشور حائز اكثريت آراء گردد و آيا اين استفاده شايسته يي از خون دهها هزار شهيد انقلاب ايران كه در اعتماد عمومي به شخص آن حضرت منعكس گرديده است محسوب مي شود؟ وانگهي در شرايطي كه وزرا و معاونين آن به خاطر مسئوليتهاي اجرايي خود از نامزدي مجلس محرومند، چگونه اعضاي شوراي انقلاب كه هم اكنون در دولت نيز ادغام شده است ميتوانند به رغم مسئوليتها و اقتدارات گسترده خود راهي مجلس شوند؟ از همة اينها ناراحت كننده تر اين بود كه عليرغم تكذيبهاي مكرر راديو در روز انتخابات، قوياً در روزهاي قبل از انتخابات شايع كرده بودند كه شخص آن حضرت فهرست به خصوصي را امضا كرده ايد كه قابل انتشار نيز هست.

مجموعة اين دخالتها و محدوديتها هم اكنون ما را با مجلسي مواجه ساخته است كه به جز شمار قليلي از علما و افراد شركت كننده در آن، به راستي فاقد نمايندگان طرز تفكر انقلابي نسل جوان و روشنفكر مسلمان است. مجلسي كه طبعاً نخواهد توانست چنان كه بايد به حياتي ترين خواستهاي توده انقلابي مسلمان در چارچوب تدوين يك قانون اساسي و مردمي پاسخ دهد .
از اين رو وظيفة خود ديديم كه مهمترين اصول و مواضعي را كه بايستي در قانون اساسي آينده گنجانيده شود و در برنامه حداقل همه گروههاي امضاكننده حاضر از مدتها پيش عنوان شده است تحت موارد ذيل به اطلاع آن حضرت برسانيم .
-1 تاكيد و تصريح بر محتواي ضداستبدادي و ضداستعماري جمهوري اسلامي
-2 فرم حكومتي دولت اسلامي نظام شورايي است. شوراها در تمامي دواير و قسمتهاي مملكت بايستي عهده دار مسئوليتهاي مختلف گردند...
-3 مبناي ارزش و حق بهر هوري و تصرف در نظام جمهوري اسلامي، تنها و تنها كار است...
-4 زمين و محصول از آن كسي است كه كاركرده و كشته است.
-5 كارگران و دهقانان ايران بايد از هرگونه ماليات و پرداختهاي دولتي معاف بوده و از بيمه و بهداشت و تحصيل رايگان بهره مند باشند
6 زنان به لحاظ سياسي و اقتصادي با مردان متساو ي الحقوقند.
-7 تا مرز قيام مسلحانه آزادي همه احزاب، جمعيتها و مطبوعات كاملا تأمين و محاكمات احتمالي آنها در حضور هيأت منصفه انجام م يشود...
-8 هرنوع شكنجه، به هر اسم و به هرعنوان مطلقا ممنوع است.
-9 جز در مورد جرايم شغلي ويژه نظامي ارتشيان، هرگونه دادرسي در عهده دادگستري است و صلاحيت قضاييه را هيچ چيز ديگر محدود نخواهد ساخت.
-10 حقوق حقة مليتها مبني بر تعيين و اداره امور داخلي خود در چارچوب وحدت و تماميت تجزيه ناپذير جمهوري اسلامي محفوظ و از هر جهت به آنها اعاده خواهد شد.
-11 ارتش... در درون مرزهاي ايران از هرگونه درگيري ممنوع شود. در مورد فرهنگ، سياست خارجي، دفاع از حقوق كارگران، راديو و تلويزيون و محافظت از توليدات و بازار ملي نيز هريك از گروههاي امضاكننده، نقطه نظرهاي مشخصي دارند كه انشاءالله حضوراً معروض خواهد گرديد ...منجمله مبرمترين مسأله كنوني صحنه سياست كشور، مسأله مليتها و مناطق كردستان، گنبد، بلوچستان و خوزستان است كه متأسفانه تاكنون كمتر درايتي در دستگاههاي مسئول رسيدگي
به اين قضايا ديد هايم.... به شهادت تمام تاريخ اين مسايل هيچگاه با دخالت ارتش و به قيد خونريزي قابل حل نيست.
وانگهي كدام ارتش است كه درعين خونريزي و كشتار مردم بي پناه باز هم از مشروعيت برخوردار باشد؟ حال اين كه اگر با يك ديدگاه واقعگرايانه مردمي و انقلابي و اسلامي به مسأله مليتها نگريسته شود، مشكل را ميتوان بدون كمترين دخالت ارتش و قواي قهريه به جانب حل سوق داد. را ه حلي در قالب تماميت ارضي خدشه ناپذير جمهوري اسلامي و عاري از هر صبغة تجزيه طلبانه، كه بي ترديد تمام نيروهاي انقلابي نيز در مسير آن به هرگونه كمك و همكاري آمادگي خواهند داشت.
با احترام
جنبش- جنبش انقلابي مردم مسلمان ايران) جاما(‌‌جنبش مسلمانان مبارز- سازمان اسلامي.
شورا- سازمان مجاهدين خلق ايران- 17 مرداد1358


حملات گسترده عليه نيروهاي انقلابي بويژه مجاهدين و سركوب آزادي ها

13خرداد1358- محمدرضا سعادتي در اعتراض به «دستگيري ناروايش» بهاعتصاب غذا دست زد.
25خرداد1358ـ «تلگرام اعلام جرم مجاهدين خلق ايران بهآقاي مهندس بازرگان, نخست وزير و شوراي انقلاب و آقاي وزير دادگستري», 25خرداد58:  «باتقديم احترام, سازمان مجاهدين خلق ايران, در حالي كه يكي از اعضاي آن, دوازدهمين روز اعتصاب غذاي اعتراضي خود را در زندان اوين از سر ميگذراند, بهاطلاع ميرساند: پنجاه و يك روز قبل برادر اسير ما بهوسيلة
كيهان 26خرداد1358: اعلام جرم مجاهدين
يك گروه از پاسداران دستگير و شديداً تحت شكنجه قرار گرفت و اين درحالي بود كه هنوز بار گران 7سال شكنجه و زندان آريامهري
را بر دوش داشت و چندماه بيشتر از آزاديش نميگذشت. توطئهيي كه كليه مدارك آن را بهاطلاع مقامات مسئول رسانده و خواستار رسيدگي هرچه سريعتر بهآن شديم. لكن,  از جانب برخي از عاليترين مقامات و مراجع مسئول مملكتي بهما توصيه شد كه براي ممانعت از هرگونه تشنّج و موضعگيريهاي احتمالي, كه جز بهسود ضدانقلاب نيست, از افشاي مطالب خود بپرهيزيم. بههمين دليل حتي از اصرار بر ملاقات نمايندة سازمان با برادر زنداني شكنجه شدهمان, كه شخص دادستان كل انقلاب بهخوبي در جريان آن بودند, نيز صرفنظر كرديم... با اين همه امروز مطّلع شديم كه نشريات و مدارك بيپايه و مجهولي, كه عمدتاً بهخط برادر زنداني ما نيست, در سطح وسيعي منتشر شده است... تقاضاي ما اين است كه:
ـ اولاً, مشخّص فرماييد كه اين مدارك توسّط چه كساني و در چه شرايط و بهچه منظوري و از كجا و به چه وسيلهيي بهدست آمده و منتشر گرديده است؟ مسئول آنچه مقامي و مسئوليتهاي حقوقي ـ جزايي آن چگونه معمول خواهد شد؟
ـ ثانياً, بهتاٌكيد خواستار آنيم كه درقبال سفارش بر متشنّج نكردن اوضاع, وضعيت مجاهدين خلق ايران را در اين رابطه روشن نموده و پاسخ فرماييد كه آيا بازهم بايد همچنان مُهر سكوت بر لب زنيم و يا مجازيم كه جزئيّات توطئه و شكنجه و كليه اطلاعات مربوط بهماهيت دستاندركاران آن را ـ چنان كه از نظر نمايندگان دولت و شوراي انقلاب نيز گذرانديم ـ جهت روشن شدن افكار عمومي منتشر سازيم؟ باتشكّر ـ مجاهدين خلق ايران». 

نامه مجاهدين به خميني درمورد تحركات آزادي كش عليه نيروهاي مبارز


15تيرماه1358 ـ بخشي از نامة مجاهدين خلق ايران به خميني دربارة «تحريكات وسيعي كه اين روزها در سراسر كشور, و ازجمله, شهر قم عليه مجاهدين خلق ايران در جريان است»:  

 «...نيمه شب دوشنبه 11تير, تيراندازاي و حملات خيانتبار مشكوكي معطوف بهمحل استقرار پاسداران قم, كه ساختمان آن در نزديكي ساختمان محل استقرار جنبش ملي مجاهدين در قم واقع شده است, شنيده ميشود... شايع ميشود كه مجاهدين مسئول حمله بهپاسداران هستند.  در  ساعت دوازده و نيم چهارشنبه 13تير, صداي انفجار شديد, كه بعداً معلوم شد ناشي از پرتاب نارنجكي بهسمت پاسداران بوده است. لحظاتي بعد, پاسداران مسلّح ساختمان جنبش را محاصره و با سنگرگيري رزمي, مستقيماً, سلاحهاي خود را بهجانب اعضاي جنبش نشانه ميروند» و مانع خروج افراد داخل ساختمان ستاد جنبش ملي ميشوند. فرداي آن روز «اوباش», در پناه حمايت پاسداران, بهساختمان جنبش حمله ميكنند و پس از «ضَرب و جَرح» افراد مستقر در ساختمان آنها را دستگير ميكنند و بهكميته ميبرند. آنها پس از تصرف ساختمان محل جنبش, «كه قبل از انقلاب مركز سازمان زنان شهر قم بود, وسايل ساختمان را تخريب كردند». آنها پس از شكستن قفل درِ انبار «سازمان زنان سابق», «قرصهاي ضدّحاملگي و ساير اشيا و وسايل زنانه را با صحنهسازيِ بسيار وقيحانه در معرض عكسبرداري و فيلمبرداري خبرنگاران قرار داده و عكسها را بهسرعت در بين مردم پخش كردند و مدّعي شدند كه اينجا مركز فحشاست...

در شهر قم شايع كردند كه مجاهدين خرمنها و سيلو را آتش ميزنند. در اصفهان شايع ميكنند كه مجاهدين قسمتي از ذوب آهن  را آتش زدند. در مشهد نيز اعضاي مجاهدين را با گلوله مجروح كردند... همة اينها حلقهيي از زنجير توطئههاي مداومي است كه بهمنظور ريشهكن كردن يك نيروي انقلابي مسلمان طرّاحي شده است... دشمنان خدا و خلق چنين در نظر دارند كه تصفيهحساب با انقلاب ايران را, در نخستين قدم, از مجاهدين خلق آغاز كنند؛ برادركشي راه بيندازند و لبنان ديگري بيافرينند... يك تصفيه حساب ارتجاعي و ضدّانقلابي... 
گزارشات و تحليلهاي ما چنين نشان ميدهد كه در مرحلة كنوني هدف تمامي اين توطئهها واداركردن ما بهسكوت, بهويژه در مقابل مساٌلة خطير و سرنوشت ساز قانون اساسي است...»
سازمان مجاهدين نامهاش را بهخميني اينچنين پايان داد: «... غرض از عرض اين مطالب, طرح اين نكته است كه آيا دولت حاضر, فعاليّت سياسيِ رسمي و علني ما را در يك محيط آزاد و فارغ از اختناق ميپذيرد و يا بايد بهاَشكال غيررسمي از فعاليّت
روبياوريم؟»
 (مجموعة اعلاميه ها... ج1, ص211).

نخستين شماره «مجاهد» 


اول مرداد1358 ـ نخستين شمارة نشرية «مجاهد», ارگان سازمان مجاهدين خلق ايران منتشر شد. در اين شمارهٌ مجاهد، مسعود رجوي در سرمقالة «پيامي در رسالت قلم» بر وحدت سلاح و قلم تأكيد كرد و نوشت:

 «رسالت قلم, كه پا بر سر سلاح بهپيش مي‌رود, همان رسالت انسان است كه در تحقق آزادي مي‌توان آن را خلاصه كرد؛  اتّحادي كه در آن, قلم سمبل آگاهي و بينش است و سلاح مظهر خواست، اراده و عشق و شور است  اگر زبان, اندام كلمات است، پس واي بر زباني كه كلمات را بدانسان كه حقيقت را دگرگون و واژگونه و تحريف كند و آنها را در غير مواضعِ واقعگرايانهٌ خود به‌كار برد، اين است همان خيانت مستمري كه به‌دليل وسعت آثارش ابعادي وسعت آثارش ابعادي محاسبه‌ناپذير دارد. نفي و لعنت نثار چنين زبانها و قلمهاي نفرين‌شده باد!»


شركت نيروهاي مبارز در اولين انتخابات مجلس بررسي قانون اساسي


31تير 1358- بيانيه شرکت در انتخابات مجلس بررسی قانون اساسی

برای اين که در ميان انبوه آنچه به نام اسلام و قرآن عرضه می شود؛ تا حق را از باطل و انقلاب را از ضدانقلاب مشخص کنيم؛ تا توده های مردم و قشرهای جوان و بالنده با حقيقت اسلام هرچه بيشتر آشنا شوند. به خاطر اعتقاد به اصالت آزادی انقلابی، که در روند تکامل فرد و اجتماع، ايجاب می کند که برای احراز آن هر فرصتی را مغتنم بشماريم. 


10مرداد 1358- کنفرانس مطبوعاتی مجاهدين در تهران


مسعودرجوی و موسی خيابانی در يک کنفرانس مطبوعاتی، شرکت مجاهدين در انتخابات مجلس بررسی قانون اساسی و مواضع
مجاهدين را در اين باره اعلام کردند. روزنامه کيهان به نقل از مسعودرجوی نوشت، ما پيش نويس قانون اساسی را نقد می کنيم. ما خواستار آزادی کامل احزاب، مطبوعات و اجتماعات و محافظت از آنها در مقابل چماقداران هستيم. اگر بخواهيم به اسلام عمل کنيم، شکل حکومت و دولت در اسلام، شورايی است. برابری کامل زن و مرد در تمام زمينه های سياسی و اجتماعی بايد تصريح شود. و (سايرحقوق و خواسته های اساسی يک به يک ذکر شده است). 

دركنفرانس مطبوعاتي، مسعود رجوي  خطاب به خبرنگاران گفت: «...اگر جامعه‌مان را بهيك كشتي تشبيه كنيم، با تدوين قانون اساسي مشخّص كرده‌ايم كه اين كشتي به چه سمت خواهد رفت. آيا بهساحل نجات، ساحل رستگاريِ اجتماعي، آزادي و يگانگي خواهد رسيد يا به‌عكس, بهژرفناي تفرقه، تشنّج، هرج و مرج و وابستگي؟
بنابراين, وقتي مي‌بينيم كه در قانون اساسيمان بر مضامين رهاييبخش انقلاب تصريح نشده، طبيعي است كه خواستارش بشويم و فقدانش را معترض باشيم يعني قانون اساسي‌يي را بخواهيم كه ماهيت انقلابمان را تصريح كرده باشد. مگر اين قانون اساسي، مُركّبش خون شهيدان نيست و مگر اين پيام شهيدان ما نبود؟
وقتي مي‌گوييم آزاديبخش، مضمونش روشن است. آزادي خلق از ستم ديكتاتوري آزادي مليتهايمان از ستم مضاعف، آزادي زن، آزادي فعاليتهاي سياسي، آزادي مطبوعات، آزادي عقيده و مَرام، يعني تأمين آن فضايي كه فرزند انسان بايد در آن تنفّس بكند؛ آن فضايي كه منهاي آن, انسانيّت, واقعاً, معنا ندارد. ما اين را مي‌خواهيم و اين را به‌جدّ هم مي‌خواهيم؛ آزادي از شرّ محاكم نظامي.
مگر نيست كه اين ”آزادي و رهايي، جوهر تاريخ و جوهر انساني“ است؟ و مگر نيست كه سير تاريخ خلاصه مي‌شود به”گذار مداوم از قلمروِ ضرورت بهقلمرو آزادي“؟»
      وي سپس اصلي‌ترين رئوس قانون اساسي مورد نظر مجاهدين را اينچنين برشمرد:
«1ـ نظام شورايي، تنها شيوهٌ اسلامي ادارهٌ جامعه؛
2ـ كار، معيار و مبناي ارزش اقتصادي؛
    3 ـ محصول از آن كسي است كه روي زمين كار مي‌كند؛
   4ـ برابري كامل زن و مرد؛ 5 ـ فرهنگ و آموزش رايگان؛  6ـ مليكردن بيمه، بهداشت و طب؛   7ـ مستضعفين تكيه‌گاه اجتماعي دولت اسلامي؛   8 ـ حقوق مليتها؛  9 ـ ارتش مردمي؛   10ـ صلاحيت دادگستري؛  11ـ حقوق كار و حريم كارگاهها؛  12ـ سياست خارجي غيرمتعهّد»
(نشريهٌ مجاهد شمارهٌ 3  ـ  15مرداد58).

نامة سرگشادة مجاهدين به خميني 


17مرداد1358 ـ سازمان مجاهدين خلق در نامة سرگشادهيي بهخميني, چند روز پيش از يورش پاسداران و ارتش بهپاوه, پيشاپيش, نسبت بهوقوع چنين حوادث ناگواري هشدار داد و اعلام كرد: 

 «... از‌جمله مُبرمترين مسائل كنوني صحنهٌ سياست كشور، مسألهٌ مليتها و مناطق كردستان، گنبد، بلوچستان و خوزستان است كه متأسفانه تاكنون كمترين كفايتي در دستگاههاي مسئولِ رسيدگي بهاين قضايا ديده‌ايم. به‌حدّي كه دير نيست با دخالت ارتش يك فاجعهٌ ملي و جنگ داخلي سر بگيرد، حال اين‌كه، بهشهادت تمام تاريخ، اين مسائل هيچ‌گاه با دخالت ارتش و بهقيد خونريزي قابل حل نيست, وانگهي كدام ارتش است كه در عين خونريزي و كشتار مردم بيپناه، بازهم از مشروعيت برخوردار باشد...»

(مجموعة اعلاميهها و موضعگيريهاي سازمان مجاهدين ..., ..., شماره 2, تهران, 12اسفند1358, ص60).


اعتراض به مُهر و موم كردن چاپخانة يادگار (آيندگان)  

21مرداد1358 ـ اعلاميه «جنبش ملي مجاهدين»... در اعتراض به«مُهر و مومكردن چاپخانة يادگار (آيندگان)  و بازداشت تعدادي از نويسندگان و كاركنان آن»: «... بهكدام  مجوّزِ قانوني, قبل از محاكمه ميتوان چاپخانهيي را تعطيل و انتشار روزنامهها و مجلات وابسته بهآن را, صرفنظر از هر ديدگاهي كه نسبت بهاين روزنامه وجود داشته باشد, خودسرانه, توقيف كرد؟
 به اعتقاد ما, اين نشان ديگري است از لِگام گسيختگيِ برخي مراكز قدرت كه در مسير انحصارطلبي خود هيج حدّ و مرزي نميشناسند...
ما هجوم نظامي اخير را تعرّض عليه آزاديِ تمام ملت ايران محسوب نموده... و ... رفع ستمي را كه بر جامعة مطبوعات رفته است, بهتاٌكيد خواستاريم...»
(مجاهد, شماره 4, 22مرداد1358).

 روزنامه اطلاعات ـ بخشي از جرمهاي روزنامة «آيندگان», كه باعث توقيف آن شد, عبارتاند از:


 «... گامگذاردن در جهت مخالف منافع جامعه مسلمانان و حكومت جمهوري اسلامي, نشر افكار انحرافي, نشر اخبار و تفسيرات غيرحقيقي و گزارشهاي غيرواقعي, همكاري و همگامي با تمام نغمههاي مخالف انقلاب اسلامي و ايجاد تشتّت و تفرّق بين اقشار و گروههاي ملت مسلمان ايران, پخش اسرار دفاعي و نظامي كشور, ايجاد هرج و مرج در سازمان نيروي هوايي...»  همين روزنامه از توقيف روزنامه «آهنگر» خبرداد. 


يورش بهستاد مركزي مجاهدين


23مرداد1358 ـ سازمان مجاهدين در اطلاعيهيي از توطئة يورش «چماقدارها و قَمهكشها» بهستاد مركزي مجاهدين در ساختمان «بنياد علوي» پرده برداشت. در اين اطلاعيه, ازجمله, آمده است:


 «...ديروز به‌دنبال هجوم بهمراكز چند گروه سياسي و متعاقب حمله بهتظاهرات و راهپيمايي و درگيريهاي خونين پريروز شايع شد كه برخي عناصر و گروههاي ارتجاعي قصد حمله بهستاد جنبش ملي مجاهدين را دارند، همزمان با اين توطئه شايعهٌ خلع سلاح مجاهدين نيز بر ‌سر زبانها مي‌افتد... با پخش اين شايعه, بلافاصله, هزاران نفر از خواهران و برادران دلير ما بهستاد جنبش ملي مجاهدين مراجعه كرده و با استقرار در درون و بيرون ساختمان و براي مقابله بههرگونه حركت توطئه آميز, ساختمان ستاد را در ميان گرفتند و اعلام كردند كه اگر كسي قصد حمله بهستاد مجاهدين را داشته باشد, بايد از روي اجساد ما بگذرد.  اين خواهران و برادران تمام طول ديشب و همچنين امروز در ستاد مجاهدين و در اطراف آن مستقر شده و بهپاسداري از آن برخاستند.

ما بدين وسيله ضمن تحسين و تمجيد از اين همرزمان هوشيار و شجاع, از آنها ميخواهيم كه در اين روزها همچنان هوشياري خود را حفظ كنند... ما هم چنين, ضمن محكوم كردن هرگونه ايجاد ناآرامي و اغتشاش و هرگونه حمله و هجوم بهآزاديهاي اساسي سياسي... بهكساني كه بهچنين اَعمال و حركاتي دست ميزنند, اعلام ميكنيم كه اگر خود ضدانقلاب نباشند, اين قبيل اعمالشان در خدمت ضدانقلاب است...»

(مجموعة اعلاميهها و موضعگيريهاي سياسي مجاهدين خلق ايران, شماره 2, چاپ اول, تهران, 12اسفند1358, 65).
طي حدود يك هفته، هزاران تن از نيروها و هواداران مجاهدين، به‌طور شبانه‌روزي با دست خالي و بدون سلاح از دفتر مركزي جنبش ملي مجاهدين حفاظت مي‌كردند. بهاين ترتيب كه  4 ـ 5 حلقه از هواداران مجاهدين دورتادور ساختمان بنياد علوي را گرفته بودند و اجازه نمي‌دادند كه چماقداران رژيم خميني بهساختمان نزديك بشوند.


خميني:  «اگر ما از اول, چوبههاي دار را در ميدانهاي بزرگ برپا كرده بوديم...»! كليشه روزنامه كيهان


26مرداد1358 ـ خميني در روز جمعه 23رمضان (روز قدس) «در حضور صدها هزارتن از مردم قم و زائراني كه از شهرهاي مختلف بهاين شهر آمده بودند, نطق مهمي ... ايراد كرد».


27مرداد 1358- روزنامه كيهان آن را با عنوان «آخرين هشدار  امام بهتوطئهگران: اشتباه كرديم كه انقلابي عمل نكرديم»,  درج كرد. او در اين سخنراني, ازجمله گفت:

 «...اشتباهي كه ما كرديم, اين بود كه انقلابي عمل نكرديم و مهلت داديم بهاين قشرهاي فاسد. و دولت انقلاب و ارتش انقلاب و پاسدار انقلاب, هيچ يك, از اينها انقلابي عمل نكردند و انقلابي نبودند.  اگر ما از اول كه رژيم فاسد را شكستيم و اين سدّ بسيار فاسد را خراب كرديم بهطور انقلابي عمل كرده بوديم و قلم تمام مطبوعات مزدور را شكسته بوديم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطيل كرده بوديم و رؤساي آنها را بهمحاكمه كشيده بوديم و حزبهاي فاسد را ممنوع اعلام كرده بوديم و رؤساي آنها را بهجزاي خودشان رسانده بوديم و چوبههاي دار را در ميدانهاي بزرگ برپا كرده بوديم و مفسدين و فاسدين را درو كرده بوديم, اين زحمتها پيش نميآمد. ....اگر ما انقلابي بوديم,(!!!)  اجازه نمي داديم اينها اظهارِ وجود كنند؛ تمام احزاب را  ممنوع ميكرديم؛ تمام جبههها را ممنوع اعلام ميكرديم و يك حزب؛ حزبالله؛ حزب مستضعفين تشكيل ميداديم.

و من توبه ميكنم از اين اشتباهي كه كردم و من اعلام ميكنم بهاين قشرهاي فاسد در سرتاسر ايران كه اگر سر جاي خود ننشينيد ما بهطور انقلابي با آنها عمل ميكنيم...
 اين توطئهگرها در صف كفّار هستند, با آنها بايد با شدّت عمل كرد. دولت بايد با شدّت رفتار كند؛ ژاندارمري بايد با شدّت رفتار كند؛ ارتش بايد با شدّت رفتار كند؛ اگر با شدّت رفتار نكنند, ما با آنها با شدّت رفتار ميكنيم؛ با خود همينها, اگر مسامحه كنند, با شدّت رفتار ميكنيم. مسامحه حدودي دارد؛ كسبِ وَجاهت حدودي دارد. مصالح مسلمين را نميگذارم بهاين امور ازبين برود.
دادستان انقلاب موظّف است تمام مجلاتي را كه برضدّ مسير ملت است و توطئهگر است, توقيف كند و نويسندگان آنها را دعوت كند بهدادگاه و محاكمه كند؛ موظّف است كساني را كه توطئه ميكنند و اسم حزب روي خودشان ميگذارند, رؤساي آنها را بخواهند و آنها را محاكمه كنند.
ما باز تا چندي مهلت ميدهيم بهاين قشرهاي فاسد و اين اعلام آخر است و اگر چنانچه كار خودشان را تعديل نكنند و بهصف ملت برنگردند و دست از توطئه برندارند, خدا ميداند انقلابي عمل ميكنم. ميآيم تهران و با رؤسايي كه مسامحه ميكنند, انقلابي عمل ميكنم. قشرهايي از ارتش كه اطاعت از بالاترها نميكنند بايد بدانند كه من با آنها, اگر آمدم, انقلابي عمل ميكنم. عذرها را كنار بگذاريد, برويد فاسدها را سركوب كنيد؛ برويد توطئهگرها را سركوب كنيد...»


لشكركشي دركردستان براي خونريزي(مطلب كامل را درقسمت كردستان مطالعه كنيد)


23مهر 1358- موضع گيری مجاهدين درباره مسائل کردستان

مسأله کردستان هيچ راه حل قهرآميز ندارد. راه حل انقلابی و مردمی آن اساساً در به رسميت شناختن حق تعيين سرنوشت و اداره امور داخلی آنها در چارچوب خدشه ناپذير تماميت ارضی ايران خلاصه می شود.


27مرداد1358 ـ روزنامة اطلاعات ـ پيام «امام خميني»:
«... بهدولت, ارتش و ژاندارمري اخطار ميكنم اگر با توپها و تانكها و قواي مجهّز, تا 24 ساعت ديگر حركت بهسوي پاوه نشود, من همه را مسئول ميدانم... اگر  تا 24ساعت ديگر عمل مثبت انجام نگيرد, سران ارتش و ژاندارمري را مسئول ميدانم...»
ـ «در پي فرمان امام و اعزام ارتش و پاسداران, غائلة پاوه با سركوب مهاجمان پايان يافت...»
 (كيهان ـ  28مرداد58).

كيهان28 مرداد 1358ـ «اين دستور, ظهر امروز ، از سوي رهبر انقلاب اسلامي ايران, امام خميني, صادر شد (كلية نيروها و قواي انتظامي بهاين دستور توجّه فرمايند):  «...السّاعه خبر رسيد كه در سنندج, حزب دموكرات, ارتشيها و سازمانهاي آنان را محاصره كردهاند و اگر تا نيم ساعت ديگر كمك نرسد, اسلحهها را ميبرند و از مسجد سنندج بهما اطّلاع دادهاند كه حزب دموكرات زنهاي ما را بهگروگان بردهاند. اكيداً بهكلية قواي انتظامي دستور ميدهم كه بهپادگانهاي مراكز ابلاغ كنند كه بهقدر كافي بهطرف سنندج حركت كنند و با شدّت  اشرار را سركوب نمايند. پاسداران انقلاب در هر محلي هستند بهمقدار كافي بهطرف سنندج و تمام كردستان با پل هوايي بسيج شوند و با شدت تمام اشرار را سركوب نمايند. تاٌخير, ولو بهقدر يك ساعت, تخلّف از وظيفه و بهشدّت تعقيب ميشود. از ملت ايران ميخواهم كه مراقب باشند هر يك از ماٌمورين تخلّف كردند, فوراً, اطلاع دهند. من انتظار دارم تا نيمساعت ديگر از قواي انتظامي بهمن خبر بسيج
عمومي برسد...»
        
                 (خلخالي, «قصاب» مردم كردستان, نفر مياني)

ـ كيهان: «صداي جمهوري اسلامي ايران در ساعت دو و نيم بعد از ظهر امروز (يكشنبه, 28مرداد) برنامة اخبار خود را قطع كرد و اعلام نمود: رئيس ستاد ارتش جمهوري اسلامي ايران, بهدنبال دريافت فرمان امام خميني, بهتمام نيروهاي ارتش كه در بازگشت از پاوه بودند, دستور داد مسير خود را بهطرف سنندج تغيير دهند. رئيس ستاد ارتش جمهوري اسلامي, همچنين, اعلام كرد كه ساير نيروهاي ارتش نيز بهحال آمادهباش درآمدهاند تا در اَسرع وقت بهسنندج اعزام شوند».ـ «آخرين خبر از سنندج حاكي است كه مردم دارند دستهدسته شهر را تخليه ميكنند و بهشهرهاي اطراف ميروند».
ـ كيهان (28مرداد):  «به فرمان امام خميني, حجّت الاسلام شيخ صادق خلخالي براي رسيدگي بهوضع اشرار كردستان بهكرمانشاه اعزام گرديد. شيخ صادق خلخالي بهمحض ورود بهكرمانشاه بررسي پيرامون وضع اشرار را آغاز كرد». 
         
   
ـ «11تن از مهاجمين بهپاوه كه بهوسيلة پاسداران انقلاب دستگير شده بودند, سحرگاه امروز, بهاعدام محكوم و حكم صادره در ساعت دو و چهل دقيقه بامداد امروز دربارة آنان, در محوّطة زندان ديزلآباد كرمانشاه اجراشد.
اين عده كه عبارتند از: ... هرمز گرجي بياني, فرزند حسين... آذرنوش مهدويان, فرزند عبدالقُدّوس و... بعد از بازجويي و شهادت شُهود, بهعنوان مُفسِد فيالارض و مُحارِب با خدا شناخته شده و بهاعدام محكوم شدند».
(كيهان ـ  28مرداد58).


25 مرداد 1358- موضوع گيري آيت الله طالقاني : اگر محيط كنوني پيش برود مستبدين مسلط خواهند
شد. 

تشكيل مجلس خبرگان به جاي مجلس موسسان


28 مرداد 1358- خميني: «ما انقلابي رفتار ميكنيم,  هرچه ميخواهند روزنامههاي خارج بنويسند»!

كيهان, 28مرداد: با پيام «امام خميني», «مجلس خبرگان» گشايش يافت.

نمايندگان مجلس خبرگان عصر امروز (28 مرداد) در قم با خميني ديدار كردند. او, در اين ديدار, ازجمله گفت:  «... ما مسير خودمان را ميرويم و از هيچ چيز باك نداريم. از اين وحشت نداريم كه ما  را ديكتاتور و مخالف آزادي بخوانند...
اگر بنا بود از اول مثل ساير انقلاباتي كه در دنيا واقع ميشود عمل كنيم؛ انقلاباتي كه در دنيا واقع ميشود, پشت سر هر انقلاب, چند هزار از اين فاسدها را, در مراكز عام, سر ميزنند و آتش ميزنند تا قضيه تمام بشود, نميگذارند كه يك روزنامهيي منتشر بشود, الّا, آن روزنامهيي كه خودشان ميخواهند..
اگر در اينجا يك حزب فاسد را جلو بگيرند, ميگويند ”يكحزبي“ شد؛ رستاخيزي شد. ما ميخواهيم رستاخيزي بشود. ما يك حزب و يا چند حزب را كه صحيح عمل ميكنند, ميگذاريم عمل بكنند و باقي را ممنوع اعلام ميكنيم...
ما آزاديخواه بوديم ولي شما نگذاشتيد, ما آزادي داديم و شما نگذاشتيد اين آزادي باقي بماند. حالا كه اينطور شد ما انقلابي با شما رفتار ميكنيم, هرچه ميخواهند روزنامههاي خارج بنويسند...
 اينها بايد مُنزوي بشوند... بايد جلوِ مفاسد را بگيريم... همه ما موظّفيم كه مصالح اسلام را حفظ كنيم و اين طوايف دارند مصالح اسلام را ازبين ميبرند... ما ديگر نميتوانيم آن آزادي را كه قبلاً داديم بدهيم و نميتوانيم بگذاريم اين احزاب بهكار خودشان و بهفسادهايي كه ميكردند و ميكنند, ادامه بدهند... ما شرعاً نميتوانيم مهلت بدهيم... تا آنجايي كه توانستيم آزادي داديم, ولي خطا كرديم...
ما آنروز خيال ميكرديم كه با انسان سروكار داريم, بعد معلوم شد كه با حيوانات درّنده سروكار داريم. با حيوانات درّنده نميشود با ملايمت رفتار كرد و نميكنيم...
ما از هيچ چيز باك نداريم؛ نه باك داريم كه شرق ما را اشخاص غير آزاديطلب يا ديكتاتور حساب بكند و نه باك داريم كه غرب اينطور حساب كند...».
(كيهان, 28مرداد)

28مرداد1358-  يورش به ستاد مجاهدين 
 ـ كيهان:«براي ترك مقرّ و تحويل اسلحه, دادستان انقلاب. 48ساعت بهمجاهدين خلق مهلت داد».
ـ «عصر ديروز (28 مرداد) در پي محاصره ساختمان جنبش ملي مجاهدين, نماينده حضرت آيتالله طالقاني در محل حضوريافت و پس از مذاكره با دادستان, حكم تخليه را بهمدت 48ساعت بهتعويق انداخت.
در پي شايع شدن خبر حمله بهستاد مجاهدين خلق, نزديك بهده هزارتن از هواداران اين سازمان براي حفاظت از ستاد گردآمدند».

29مرداد 1358ـ نشريه مجاهد شمارة 5, در اين روز منتشر شد.
 از اين روز, تا روز 23مهر1358, كه نشريه مجاهد شمارة 6 منتشر شد, سازمان مجاهدين نشريه ارگان خود را منتشر  نكرد.  در سرمقالة شماره 6, علت اصلي تعطيلي موقّت مجاهد, اعتراض به«خفقان حاكم بر جامعه» اعلام شد و بر اين نكنه تاٌكيد گرديد كه «ارتجاع اصليترين راه حفظ خود را در ضدّيت با نيروهاي انقلابي پيدا ميكند».


29مرداد1358 ـ كيهان: «22 روزنامه و مجله توقيف شد. صبح امروز آذري قمي , دادستان دادگاه انقلاب اسلامي مركز, طي اطلاعيهيي اعلام كرد كه اين روزنامهها حق انتشار ندارند: پيكار, كار, مردم, كارگر, جوانان, آهنگر, اميد ايران, تهرانمصوّر, آزادي و...

پيام تهديدآميز خميني به مجاهدين

2شهريور1358 ـ  خميني در پيامي بهمناسبت عيد فطر, پس از تبريك عيد, ميگويد: «در روز جمعه كه اجتماعات ميشود, دو سوره انتخاب شده و امام را دعوت كردهاند كه آن دو سوره را بخواند. در رَكعت اول سوره جمعه را بخواند و ركعت دوم سوره منافقين... در سوره دوم كه سوره منافقين است, [قرآن] كيفيت منافقين را توضيح ميدهد كه  اينها پيش تو اظهار ديانت ميكنند؛ اظهار اسلام مينمايند, لكن, دروغ ميگويند؛ اينها مُسلِم نيستند, ايشان منافقند... براي اين كه بهمجرّد اين كه كسي گفت مسلم هستم و بهمجرّد اين كه كسي گفت من جمهوري اسلامي را قبول دارم, نميشود باور كرد, بايد اَعمال او را ديد, بايد ديد اينها در جمهوري اسلامي چه تعهّداتي دارند, چه كاري كردهاند براي كشور خودشان, چه فكري دارند؛
اينهايي كه اظهار اسلام ميكنند لكن در بِلادِ (=شهرها) ايران مردم را بهآتش ميكشند؛ خرمنهاي مردم را بهآتش ميكشند؛ جوانهاي مارا در اطراف ميكشند؛ در كردستان عزيز آنقدر از جوانهاي ما و از خود كردها كشته و ميكشند و در عينحال ميگويند ما مسلم هستيم, نميتوان باوركرد. قرآن ميفرمايد كه شماها منافق هستيد؛ كه شماها مسلم نيستيد, بلكه منافقيد؛ شما ميخواهيد مردم را گول بزنيد...
آنها كه اظهار اسلام ميكنند و بيمارستان را  آتش ميزنند ومجروحين را سرميبرند... اينها منافقند, اينها امروز براي اِغفال شما اظهار اسلام ميكنند, اغفال نشويد... آنها مسلمان نيستند و ما با آنها مثل منافقين عمل ميكنيم و آنان را سركوب ميكنيم.
ما تاكنون براي اين كه بهمردم عالم بفهمانيم و مردم بفهمند كه ما با چه اشخاصي روبه رو هستيم, آزادي داديم؛ آن هم آزادي مطلق, كه در ظرف اين چندماه قريب دويست حزب و گروه پيداشد و مطبوعات و مجلات و روزنامههاي زيادي منتشر شد و هيچكس جلوگيري نكرد... تا اين كه فتنه را ديديم و فهميديم شما فتنهگر هستيد؛ شما منافق هستيد كه ميخواهيد فتنه بكنيد, منافقين هستيد كه برضدّ اسلام و برضدّ كشور توطئه كرديد و برضدّ ملت توطئه نموديد؛
شما اشخاصي هستيد كه با خارج روابط داريد, رفت و آمد شما كنترل است. بهما اطلاع دادند كه شما با اشخاصي كه در رژيم سابق بودند و ميخواهند مملكت ما باز بهحال اول برگردد, رفت و آمد و روابط داريد. بعد از اين كه توطئة شما ثابت شد و مردم فهميدند شما چه اشخاصي هستيد ديگر نميتوانيم اجازه بدهيم آزادانه هركاري ميخواهيد بكنيد, شما را سركوب خواهيم كرد...
به همه قشرهاي ملت هشدار ميدهم كه از اينها, در هرجا كه هستند و با هرصورت كه هستند, ...دوري نماييد.
 اگر چنانچه اينان دست از شيطنت برندارند بسيجي, فوقِ اين بسيج كه انجام گرفت, انجام ميدهيم و تمام را پاكسازي ميكنيم. بايد هوشيار باشيد؛ بايد ملت هوشيار باشند نگذاريد كه اين جُرثومههاي فساد, دوباره, مملكت ما را بهحال اول برگردانند و رژيم شاهنشاهي يا بدتر از آن را بر ما مسلّط كنند...
من اميدوارم كه بتوانيم پرچم جمهوري اسلام را در همه جاي دنيا برپاكنيم... و حزبي بهنام حزب مستضعفين در همهجاي دنيا تشكيل شود... اگر اِنشاءالله مسلمين موفق بشوند و يك چنين حزبي ... براي همه جاي دنيا تاٌسيس كنند, بسيار بهجاست...» (كيهان, 3شهريور 1358).
ـ پس از اين اخطار شديداللحن خميني, و تهديد بهبسيج چندميليوني براي درهم كوبيدن مجاهدين, آنها, بهناگزير, «ستاد علوي» را تخليه كردند.


استمداد مجاهدين

5شهريور1358 ـ اطلاعيه سازمان مجاهدين خلق باعنوان «استمداد از خلق قهرمان  ايران», پس از تخليه اجباري «ستاد علوي»:
«... هموطنان عزيز, مادران, پدران, خواهران, برادران,
گمان ميكرديم كه پس از ساليان دراز خانهبهدوشي و تعقيب, كه با زندان و شكنجه و هجرت دائمي از اين شهر و كوي, بهآن شهر و كوي, همراه بوده, اكنون ”خانه“يي از آنِ خود خواهيم داشت تابهطور رسمي و قانوني و علني بر آن قدم گذاريم... و در آن بهادامة تكاليف و وظايف انقلابي و مكتبي خود بپردازيم... چندان زماني از روزهاي پرشكوه قيام نميگذرد؛ روزهايي كه فرزندان مجاهد شما, بهمثابه يكي از معدود نيروهاي متشكّلِ مسلّح, بهكمترين وظايف جانبازانة خود, همچون قطرهيي در درياي بيكران خلق, قيام نموده...  ديگر چنين ميپنداشتيم كه در مسير يك انقلاب مردمي و اسلامي ـ كه از 15سال پيش در طريق آن گام برداشتهايم ـ استقرارمان در محل سابق ”بنياد پهلوي“, بههيچوجه, ناحق و نامشروع نيست. ليكن, افسوس كه با اين همه, اكنون نه ما را ”خانه“يي است و نه حتي مهلتي دادند كه بهپيداكردن محل جديدي براي استقرار رسمي خود اقدام كنيم...
از اينها دردناكتر, اتّهامات كذب و غيرمسئولانهيي است كه كه گاه در جهت برانگيختن اقشار ناآگاه و بياطلاع, در رابطه با اموال دولتي عليه ما عنوان شده است, حال اين كه ما طي اين مدت, حساب هر آنچه را تصرف كرده بوديم, تا دينار آخر, با مقامات مسئول روشن نموده و رسيد و سند كتبي اِحراز كرده ايم ... مضافاً بر اين كه, بهپشتيباني خلق قهرمانمان, ما را نيازي بههيچگونه ساختمان و اموال دولتي نخواهد بود. مگر ما با اين ساختمانها چه كردهايم و چه خواهيم كرد؟ و آيا طي ساليان دراز جز شكنجه و زندان و شهادت نصيبي داشتهايم؟
هموطنان عزيز,
اكنون كه مجاهدين خلق تحت شديدترين فشارها و تهاجمات واقع شدهاند؛ اكنون كه بدون هيچ مجوّز شرعي و قانوني, حتّي, وسائل گروهي و شخصي و حتّي, داروهاي امداد پزشكي ما نيز توقيف ميشود, بارديگر, همچون سراسر حياتِ مكتبيِ گذشتهمان از شما مردم شريف تهران و تمام مردم قهرمان ايران ياري ميطلبيم؛ استمداد ما بهاين خاطر است كه:
ـ اوّلاً, شما در حدود امكانات خود, مراجع و مقامات مسئول را متوجه ضربه مرگباري سازيد كه از طريق سركوب مجاهدين بر پيكر تمامي جنبش انقلابي و اسلامي وارد ميشود...
ـ ثانياً, مضافاً بر حمايت سياسي, اميدواريم با كمكهاي داوطلبانه مالي و تداركاتي (از قبيل ساختمان و وسائل نقليه), مقدّمات تجديد فعاليت رسمي و علني خود را در مسير انقلاب رهاييبخشِ ضدامپرياليستي و اسلامي  ايران, هرچه سريعتر, فراهم كرده و از عهدة كليه هزينهها و دُيوني كه برعهده داريم, برآييم. سلام برخلق, سلام بر آزادي»
(مجموعة اعلاميهها و ... شماره 2, ص65). 

  6شهريور1358 ـ «خبرنگار اعزامي كيهان بهسَقّز: ... مردم سقّز, بهطوركلي از اقدامان كوبندة ارتش و جستجوي خانه بهخانه براي بازداشت افراد مسلّح ناراحتند و معتقدند كه مهاجمان اصلي از داخل شهر گريختهاند و بازداشت مردم عادي و بازجويي از آنها صحيح نيست. آنان اضافه كردند در اجراي دستورات ارتش, ما هر نوع اسلحهيي كه در خانه داشتيم تحويل داديم و نيازي بهبگير و ببند نيست. آنان همچنين از صداي مداوم فانتومها و هليكوپترهاي ارتش جمهوري اسلامي ايران ابراز ناراحتي كردند... براساس همين گزارش, ساعت 12ظهر روز گذشته (5شهريور) حدود چند هزار نفر از مردم سقّز در سطح شهر راهپيمايي كردند و خواستار آزادي بازداشتشدگانِ زندان پادگان سقز و مجازات عاملان اصلي درگيري شدند...»

  خميني: «ما شما را مدفون ميكنيم»!

9شهريور 1358ـ خميني طي سخناني در «مدرسه فيضيه قم» خطاب به«گروههاي مختلف مردم» چنين گفت:
 «... همه را آزاد گذاشتيم. دولت ما با همه بهطور رحمت رفتار كرد. قلمها را آزاد گذاشتند؛ مطبوعات را آزاد گذاشتند؛ گروهها را آزاد گذاشتند و باب رحمت را بر همه بازكردند... لكن ديديد كه خيانتكاران و جُرثومههاي فساد كه غُدّههاي سرطاني هستند, بهاخلالگري و فتنهگري برخاستند... و مشغول توطئه شدند و اگر توطئه ادامه پيداكند, باب رحمت بسته ميشود...
همين رحمت و همين مدارا بود كه فاجعة كردستان را بهوجود آورد... فاسدهايي كه با خارج پيوند دارند و خائن بهمملكت هستند, ميخواهند كردستان را بهنظام كمونيستي بكشانند؛ ميخواهند اسلام را از كردستان محو كنند.. مساٌلة كرد مطرح نيست؛ مساٌلة كمونيست مطرح است. ملت كرد ما مسلمان و متعهّد بهاسلام است و مُسلم با مسلم جنگ ندارد. اينها ميخواهند كردستان ما را بهضَلالت و نظام كمونيستي بكشانند... اينها اسلام را با منافع خودشان مُنافي ميدانند؛ اينها اسلام را مخالف با منافع اربابان خود ميدانند. اينها نميخواهند كردستان را آباد كنند, بلكه ميخواهند خراب كنند...
اي ريشههاي فاسد, شما ... بايد از صحنه بيرون برويد. ما شما را مدفون ميكنيم... آنهايي كه بهاسم دموكراسي و با اسم دموكرات ميخواهند مملكت ما را بهفساد و تباهي بكشند, بايد سركوب  شوند و ملت ما آنها را سركوب خواهد كرد... ارتش, ژاندارمري و پاسداران مُلزَمند كه با هم تفاهم داشته باشند... بايد بهفوريت اين ريشههاي فساد را بكنند و ملت, آنها را مهلت ندهد.
سران اينها قابل هدايت نيستند. اينها از يهود بَنيقُريظه بدترند و اينها بايد اعدام شوند... تمام كردستان, بهاستثناي اين چند نفري كه سران آنها هستند, درامانند... همه, برادران ما هستند. نظر ما بهبرادران كردستاني از ديگر برادران بيشتر است. رفاه آنها حاصل ميشود... چيزهايي كه آنها ميخواهند, بهآنها داده ميشود. تبليغات سوء را توجه نكنيد, اسلام بهشما محبّت دارد... اين سران خائن را بگيريد و تحويل دهيد. برادران كرد, اسلحهها را كنار بگذاريد و بهآغوش اسلام درآييد و بهبرادران ارتشي كمك كنيد و اين ريشههاي فساد را از بيخ و بن درآوريد...
اينها كه خرمنهاي شما را آتش ميزنند؛ اينهايي كه جوانان شما را بهكشتن ميدهند... اينها انسان نيستند, اينها خوي حيواني دارند, بلكه از حيوان هم بدترند. اينها ميخواهند كردستان را  بهتباهي بكشانند... ما بهاِذن خدا و بهامر خدا, با آنها با شدّت رفتار ميكنيم. آنها را بههمين زودي سركوب ميكنيم... »
(كيهان, 10شهريور 1358).

نامة مجاهدين به خميني

23مهر1358 ـ با آغاز درگيريهاي تازه در كردستان, سازمان مجاهدين در  نامهيي بهخميني، «طرح پيشنهادي مجاهدين براي حل شورايي مسألهٌ كردستان» را ارائه مي‌دهند. در اين نامه, ازجمله, آمده است:
 «شواهد بسيار گواه آن است كه دست‌اندركاران تنها بهانتظار فرصت مناسب بوده‌اند تا با تحميل يك راه‌حل قهرآميز در كردستان، زخم عميق و هولناك ديگري بر ‌زخمهاي جانكاه 2500سالهٌ اين انقلاب بيفزايند و تدريجاً تمام انقلابيون ايران را بهخاك و خون بكشند...
مساٴلة كردستان, در مجموع, هيچ راه حل قهرآميز ندارد... راه حل انقلابي و مردمي آن, اساساً, در بهرسميت شناختن حق تعيين سرنوشت و ادارة امور داخلي آن در چارچوب تماميّت ارضي كشور خلاصه ميشود...»
 (مجموعة اعلاميهها و ... ص103 . مجاهد, شماره 7, 30مهر1358).


منطقِ «ارتجاع»- كتك زدن خبرنگار نشريه مجاهد درمجلس

25مهر1358 ـ پاسداران در مجلس خبرگان خبرنگار نشريه مجاهد را كتك زدند. مجاهد شماره 7, 30مهر 1358, دربارة علت چنين اقداماتي نوشت:
 «...مساٌله اين است كه در يك كلام, ارتجاع با منطق و زبان خاص خودش ميخواهد بگويد كوتاه بياييد, از مواضع سياسي ـ ايدئولوژيكيتان دست برداريد, انتقاد نكنيد, حرف نزنيد, اصلاً خفه بشويد! مواضع ضدديكتاتوري, ضدارتجاعي و ضدانحصارطلبيِ خود را ترك نماييد! بگذاريد ما هركار دلمان خواست بر سر اين انقلاب و اين خلق و, مهمتر از همه, مكتب و ايدئولوژيِ اسلام بياوريم! اگر بهشما حمله كردند, مراكزتان مورد هجوم و محاصره قرارگرفت, اگر شما را دستگير و مضروب و شكنجه نمودند, اگر بهشما تهمت و اِفترا زدند, هيچ نگوييد تا ”وحدت“ حفظ شود!
 اين جوهر و مضمون تمام اين حركات و سخنان است. نتيجة تمام اين صحبتها هم اين است كه حال كه از مواضعتان كوتاه نميآييد, ساكت و خفه نميشويد, پس بخوريد! باز هم خواهيد خورد! باز هم اگر از عقايدتان دست نشوييد, ادامه دارد!
البتّه, كه همينطور هم هست, كاملاً درست تشخيص دادهاند. ما از همان آغاز كه بر مواضع ضدديكتاتوري و ضدامپرياليستي و ضدارتجاعيِ خود  ايستادهايم حساب اين را هم كرده بوديم كه انگشت بر روي جايي گذاشتهايم كه همة اين فشارها و حملات را هم درپي خواهد داشت.  اين نه اولّينبار و نه آخرينباري است كه خواهران و برادران ما اينچنين مورد حملات رذيلانه و موهِنِ مشتي عناصرِ مغرض و مرتجعِ فاشيست قرار ميگيرند, ما از  همان ابتدا دانسته بوديم كه پاسداري از دستاوردهاي انقلاب و خون شهدا و دفاع از ايدئولوژي و شرفمان, همة اين پيامدها و زجر و توهين را درپي خواهد داشت؛ اينها همه تاوانِ قاطعيّتمان در مواضعِ سياسي ـ ايدئولوژيك خود و در عين حال, بهاي لازمي هستند براي حِراست انقلاب و سرفرازي اسلام راستين. درنهايت هم حقّانيّت و آيندة تاريخي و سربلندي ما را در پيشگاه خدا و خلق تاٌمين خواهد كرد...».

30مهر 1358- موضع مجاهدين دربرابر ولايت فقيه

«روحانيت شيعه, بر سرِ دو راهي تاريخي»
نشريه مجاهد شماره 7 در سرمقاله اش با عنوان «روحانيت شيعه بر سر دوراهی تاريخی» نوشت: «اگر روحانيت، امروز به مسئوليت تاريخی خود عمل نکند از صحنه تاريخ محو می شود...
در اسلام واقعی و ضدطبقاتی:
اولا: قشر خاصی به نام کاهن يا موبد يا احبار و رهبان وجود ندارد.
ثانيا: فقيه به معنای واقعی و قرآنی، زمين تا آسمان با آنچه امروز در نظر عوام است و عموما ازروی لباسش شناخته می شود تفاوت دارد.
ثالثا: در اسلام واقعی، بين ولايت و حکومت، و به عبارت ديگر بين رهبری و شکل اداره امور کشور (که قطعاً شورايی است) تفاوت وجود دارد. بايد ديد از آنچه در عمل از اين اصل (ولايت فقيه) بيرون می آيد استبداد تراوش می کند يا آزادی؟ موافقين ولايت فقيه از حرفشان چيزی بيشتر از حاکميت سياسی روحانيان بيرون نخواهد آمد»...
«...درمقابل اين تيغهاي آختة ارتجاعي, پس كجايند آن روحانيون آزاده و فقيهي كه تقيّه را كنارگذاشته و زبان حقيقت را از نِيام بركشند؟  شما كه يك عمر خُلوص و شهامت علي (ع)ها و حسين (ع)ها را تبليغ ميكنيد, آيا نميبينيد كه در اين مملكت بهنام اسلام چه ميكنند؟ پس چرا سكوت كردهايد؟  آيا نمي بينيد كه نسل جديد انقلابي چگونه دارد بهاسلام (كه شما گوشت و پوستتان را هم مَرهون آن هستيد) بدبين ميشوند؟
شما چگونه ميتوانيد تضمين كنيد كه از اينگونه ”ولايتفقيه“, استبداد و انحصارطلبي بيرون نيايد؟ 
آيا حرف شما را باوركنيم يا آن انتخابات كذايي و اين تركيبِ انحصاريِ شگفتانگيز خبرگان را؟ آيا بهراستي شما با آن انتخابات و اين خبرگان, براي اسلام آبرو خريديد؟ هيهات!
...اينجاست كه اين حرف پدر طالقاني كه گفته بود ”ميترسم در چنين مجالسي اسلام دفن شود“, پشت هر بيداردل و صاحبدردي را ميلرزاند...».

«خبرگان در ترازويِ داوري»

7آبان1358 ـ نشريه «مجاهد» شمارة 7, مقالة «خبرگان در ترازوي داوري»:
 «... ما حتي بهقيمتِ خوردن برچسبهايي ازقبيل ”مفسد“ و ”منافق“ و ”ضدانقلاب“ و... گفتيم كه:
ـ اوّلاً, آنچه دردسر توليد خواهد نمود ...حقكشي و انحصارطلبيِ اَقشار خاص است كه آرمانها, خواستها و ضروريات حياتي سايرين را ناديده ميگيرند؛
ـ ثانياً, از چنين خبرگاني, كه ايدئولوژي و آرمان حاكم بر آنها, بيشتر ايدئولوژيِ خُردهسرمايهداري ميباشد و نه اسلام راستين, چندان خيري برنخواهدخاست, چرا كه ”سالي كه نكوست از بهارش پيداست“...
شعار ما در آن موقع اين بود كه ”جمهوري اسلامي, آري, سوء استفادة ارتجاعي از اسلام هرگز!“ ...
ـ گفتهايم و ميگوييم كه آبرو و حيثيّت مكتب را فداي بهرهجوييها و جاهطلبيهاي دنيوي نسازيد؛
ـ گفتهايم و ميگوييم كسي كه بخواهد تمام قرصِ نان را بهخود اختصاص دهد و حق تودههاي مردم را پامال كند, سرانجام حِصّة خود را نيز از دست خواهد داد...
آيا انتظارداريد درحالي كه هنوز هيچ نشده خبرنگار بيگناه را در داخل همين مجلس بهباد كتك و ناسزا ميگيريد, داعية آزاديخواهي شما را باوركنند و بعد از آن همه مبارزات ضداستبدادي, مردم باز هم بهچنين وضعيتي راٌي مثبت بدهند؟
... البتّه, تا آنجا كه بهما مربوط ميشود, بازهم براي هر تهمتي آمادهايم... براي ما, بالاتر و مهمتر از تمام اين چيزها, حيثيّت تاريخي مكتبمان است؛ اصل دعوا بر سر دو نوع اسلام است: اسلام راستين و اسلامهاي كاذب؛ اسلام عَلَوي و اسلام صفوي...
  هر ايرادي كه مخالفين بهما بگيرند, لااقل, ديگر كسي نميتواند ما را بهدورنگي و حركت در سمت باد متّهم كند, چرا كه, چه در دوران اوج و چه پس از ضربات و چه قبل و چه بعد از انقلاب, بر راه خود, بيهيچ خَدشهيي, استوار, مانديم و باز هم خواهيم ماند. آري, ما حيثيّت تاريخي و مردميِ مكتبمان را با هيچ منفعت و مصلحتي تعويض نميكنيم... كساني كه تودة مردم و تودة جوانان انقلابي را از اسلام گريزان ميكنند, خود, بايستي در دنيا و آخرت پاسخگو باشند...»


گروگانگيري درسفارت آمريكا 

11آبان 1358ـ خميني دو روز قبل از اشغال سفارت آمريكا، گفت: «... ما كه نهضت كرديم براي اسلام نهضت كرديم. نهضت براي اسلام نمي‌تواند محصور باشد در يك كشور و نمي‌تواند محصور باشد در حتي كشورهاي اسلامي؛ نهضت براي اسلام همان دنباله نهضت انبياست. نهضت انبيا براي يك محل نبوده است، پيغمبر اكرم اهل عربستان است، لكن دعوتش مال عربستان نبوده، محصور نبوده بهعربستان، دعوتش مال همه عالم است»
 (صحيفة نور, جلد دهم, 11آبان 1358, صفحة115).


11 آبان 1358 (اول نوامبر1979) 

برژينسكي, مشاور امنيت ملي آمريكا, در راٌس هياٌتي براي شركت در جشنهاي بيست و پنجمين سالگرد انقلاب الجزاير بهآن كشور رفت. عصر امروز, بازرگان, نخست وزير ايران, با او ديداركرد. در اين ديدار ابراهيم يزدي, وزير خارجه, و مصطفي چمران, وزير دفاع دولت بازرگان, نيز حضور داشتند. بازرگان پس از اين ديدار, كه يك ساعت و 25دقيقه بهطول انجاميد، در مصاحبه با خبرگزاري رسمي ايران، آن را «روشن و صادقانه» توصيف كرد و گفت در اين مذاكرات، «موضوع قراردادهاي گذشتهٌ ايران و آمريكا و نيز چگونگي مناسبات در روابط دو كشور مطرح شد». اين خبرگزاري افزود «نخست وزير گفت كه برژينسكي رئوس مطالب طرح شده را براي مشورت با مقامات واشينگتن يادداشت كرده و قرار است پس از انجام اين مشاوره رئوس موضوع از طريق كاردار سفارت آمريكا دنبال شود».



12 آبان1358 ـ كيهان . در فرداي ديدار بازرگان با برژينسكي,  تظاهراتي در سراسر ايران, در اعتراض به حضور شاه در آمريكا, كه براي معالجه به آن كشور رفته بود, صورت گرفت.

13آبان1358 ـ پيش از ظهر امروز, در نخستين سالگرد يورش نظاميان شاه بهدانشگاه, كه منجر بهكشتهشدن سه تن و زخميشدن عدّهيي ديگر شد، «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام»، سفارت آمريكا را, بهاشغال خود درآوردند و حدود 60تن  از اعضاي هياٌت ديپلوماتيك آمريكا و كاركنان سفارت را بهگروگان گرفتند. آنها در نخستين اطلاعيهشان اعلام كردند: «ما دانشجويان مسلمان پيرو خط امام... بهمنظور اعتراض بهدسيسههاي امپرياليستي و صهيونيستي و پناه دادن بهشاه و حمايت از افراد ضدانقلابي... سفارت جاسوسي آمريكا در ايران را بهتصرّف درآوردهايم تا اعتراض خود را بهگوش جهانيان برسانيم...».
«دانشجويان مسلمان پيرو خط امام» در اطلاعية شمارة 17خود, «استرداد شاه خائن و تعطيل سفارت و قطع هرگونه رابطه با آمريكا» را خواستار شدند و اعلام كردند «اين لانة جاسوسي را تا رسيدن بهنتيجة نهايي در تصرّف خود خواهند داشت و اگر آمريكا دست بهيك حركت توطئه گرانة نظامي يا غيرنظامي بزند, گروگانها را نابود خواهند كرد...» (مجاهد, شمارة 10, 21آبان 1358).
موسوي خوئينيها در راٌس اين دانشجويان در يورش بهسفارت قرارداشت. او بهطور مستمر با «بيت امام» و بهشتي در  تماس بود. بهشتي در آن زمان نايب رئيس مجلس خبرگان بود.
خميني اشغال سفارت آمريكا را «انقلاب دوم» و حتي «انقلابي بزرگتر از انقلاب اول» خواند.

(گروگانهاي آمريكايي به مدت 444 روز در اسارت ماندند. خميني حاضر نشد آنها را در زمان رياست جمهوري كارتر آزاد كند. پس برگزارشدن انتخابات رياست جمهوري در آمريكا و برگزيده شدن رونالد ريگان به رياست جمهوري گروگانها آزاد شدند. بهزاد نبوي، بهعنوان نماينده رژيم، با وارن كريستوفر، نمايندة آمريكا, درالجزاير، قراردادي را امضا كرد و ماجراي گروگانگيري پايان يافت).






0 comments:

ارسال یک نظر