پست‌های پرطرفدار


۱۳۹۲ مهر ۴, پنجشنبه

غصب قيام نوپا 22 بهمن 1357


سياست «حقوق بشر» كارتر
روز 13 آبان 1355 (4نوامبر1976م), جيمي كارتر، از رهبران حزب دموكرات, بهرياست جمهوري آمريكا برگزيده شد. او مساٌلة «حقوق بشر» را سرلوحة سياست خود قرارداد و سياست ديكتاتورپروري را بهبهانة مبارزه با كمونيسم مردود دانست.
سياست «حقوق بشر» كارتر پس از مذاكرات طولاني در «كميسيون سه جانبه» اتّخاذ شد. بهپيشنهاد راكفلر, رئيس بانك «چيسمانهاتان», در ژويية سال 1973 (تير1352) كميسيوني براي بررسي بحرانهاي نظام سرمايهداري تشكيل شد. از آنجا كه نمايندگان شركتهاي چندمليّتي آمريكايي, اروپايي و ژاپني در اين كميسيون شركت داشتند, به«كميسيون سه جانبه» معروف شد. اين كميسيون, پس از مذاكرات و رايزنيهاي طولاني, بهسياست جديدي دست يافت. برژينسكي, اولين رئيس اين كميسيون, سياست جديد را «كوشش براي انداختن تحوّل از مسير آشوب و هرج و مرج (انقلاب) بهمسير انتقال منظّم» تعريف كرد. اين سياست در كشورهاي تحتسلطه ميبايد «براي منزويكردن طرفداران  كمونيسم، نيروهاي نيمهملي را در برابر بوروكراسي و استبداد حاكم مورد حمايت قراردهد»
(كيهان, اول ديماه1356).
چندتن از اعضاي «كميسيون سهجانبه» در دولت كارتر، و كارگردان اصلي سياست خارجي آمريكا, عبارت بودند از برژينسكي, سياستگردان اصلي «سياست حقوق بشر», گريسيك, ريچارد مورفي. برژينسكي از مشاوران اصلي كارتر و از استراتژيستهاي بالاي سياست خارجي آمريكا بود.



زير فشار قراردادن شاه
كارتر شاه را زير فشار گذاشت كه «سياست حقوق بشر» را در ايران پياده كند. مهمترين گام او در اين عقب‌نشيني، اجازهٌ بازديد نمايندگان صليب سرخ جهاني از زندانهاي ايران در بهار سال 1356 بود.
همزمان با سستشدن بندهاي اختناق، فعاليتهاي مخالفان سياسي رژيم شاه نيز آغاز شد. مثلاً, در 23خرداد 1356, 40تن از نويسندگان و روشنفكران ايران در نامة سرگشادهيي بهنخست وزير وقت (هويدا), ضمن محكوم كردن استبداد جاري در جامعه, خواهان برقراري دموكراسي شدند.


خميني دنبال وزارت
و البته خميني درقبال فعاليت و جوش و خورش جريانهاي روشنفكر و ملي برايي فعاليت از موقعيت موقت بدست امده سكوت بود. بارها بزبان خود گفته بود كه درپي سرنگوني خودكامه نيست و دنبال بدست گرفتن سهم درقدرت است.

سخنراني خميني 18 شهريور 1343
«... بايد يك وزارت فرهنگي, يك فرهنگ صحيح باشد و فرهنگ هم حقّش است دست ما باشد. خوب ما در اين مملكت يك وزارتخانه نداشته باشيم؟ همه وزرا از آمريكاست, خوب, يكي هم از ما. خوب, بدهيد اين فرهنگ را دست ما. خودمان اداره مي كنيم. ما خودمان يك كسي را وزير فرهنگ مي كنيم و اداره مي كنيم. اگر از شما بهتر اداره نكنيم, بعد از 10ـ 15 سال ما را بيرون كنيد. تا يك مدتي دست ما بدهيد. وزير فرهنگ را از ما قرار دهيد... وزارت اوقاف مي خواهيد درست كنيد. بايد وزارت اوقاف از ما باشد نه اين كه شما تعيين كنيد...»
(«صحيفة نور», جلد اول, ص98).
و البته وي در19 بهمن 1349 سكوت و لاك انزوا و كتاب نويسي خود را شكست و به خروش آمد و آنرا ”حادثه آفريني استعمار” خواند و از طرفدارانش خواست تا گول آنرا نخورند.

حتي براي سرنگون كردن شاه هم با ماركسيستها همكاري نميكنيم
وقتي كاملاً روشن شد كه «شورشها مقدمة انفجاري عظيم است»,  گامهاي نخستينِ بندوبستهاي پنهاني براي مهار اوضاع بحراني برداشته شد. روز 16 ارديبهشت57 (6مه 1978), فرستادهٌ روزنامهٌ «لوموند» با خميني ـ كه تا آن روز «هيچ‌گاه با مطبوعات خارجي مصاحبه بهعمل نياورده بود»‌ـ در نجف ديدار و گفتگو كرد. خميني در اين مصاحبه، ازجمله، گفت: «هيچ‌گاه در ميان مردم مسلماني كه برضدّ شاه درحال مبارزه‌اند، با عناصر ماركسيست يا افراطي اتّحادي وجود نداشته است... ما حتّي براي سرنگون كردن شاه با ماركسيستها همكاري نخواهيم كرد
(اسناد و تصاويري از مبارزات خلق مسلمان ايران، جلد اول، مهر 57).


تلاش شاه براي انتقال منظم با كمك خميني
شاه و گردانندگان سياست «حقوق بشر» در ايران ميكوشيدند تحولات را در مسير «انتقال منظّم» سوق دهند و از شعله‌ورشدن خشم مردم جلوگيري كنند. در همين راستا، در روز 5شهريور 57 بهدرخواست «يكي از مراجع مهم مذهبي» (كتاب «پاسخ بهتاريخ»، ص258)، جمشيد آموزگار را (كه از 15مرداد56, به جاي هويدا به نخست وزيري منصوب شده بود) بركناركرد و بهجاي او شريف امامي، رئيس مجلس سنا و بنياد پهلوي، را, به عنوان «دولت آشتي ملي», بهنخست‌وزيري نشاند و بههنگام معرفي شريف‌امامي، رئوس برنامه‌هاي دولت را «ازبين بردن گرفتاريهاي مردم... تعظيم بهشعائر اسلام، كه درصدر همه‌چيز قرار مي‌گيرد...» تعيين كرد.
دو روز بعد (7شهريور) روزنامهٌ اطلاعات ـ‌كه در روز 17دي56 مقالهٌ «ايران و استعمار سرخ و سياه» را عليه خميني نوشته بود ـ براي نخستين بار عكس خميني را در صفحهٌ اول خود چاپ كرد و زير عكس با خط درشت نوشت: «مذاكرات و فرستادن هياٌت براي بازگشت حضرت آية‌الله العظمي خميني».

هدف از ”فضاي باز سياسي” منزوي كردن ”دسته هاي برانداز”
8شهريور، كيهان- اميرطاهري، سردبير كيهان, در مقاله‌يي در كيهان انگليسي، هدفِ ايجاد «فضاي باز سياسي» را منزوي كردن «دستهٌ برانداز» اعلام كرد و نوشت: «حكومت ميتواند بهمخالفان سياسيِ حرفهيي اجازه دهد علني شوند ...نتيجهٌ فعاليت علنيِ سازمانيافتهٌ مخالفان (سياسيِ حرفه اي) هرچه باشد... كشور از آن سود خواهد برد... كوششهاي علني... ”دستهٌ‌برانداز“ (نيروهاي خواهان سرنگوني رژيم شاه) را منزوي مي‌كند. دستهٌ برانداز بهقطبي شدن جامعه اميد بسته است كه در آن حكومت ناچار شود بهزور دست بزند. شريف امامي با تمام قدرت بايد از اين امر جلوگيري كند».
14 شهريور ، كيهان- «برزگترين نماز عبد  فطر», در تپه هاي قيطريه به سوي تهران راهپيمايي كردند. كيهان 14شهريور57- از «تظاهرات و راهپيمايي چند ميليوني» مردم تهران خبرداد. در اين راهپيمايي «مسالمت آميز و آشتي جويانه», «راهپيمايان, سربازان و افسران را در خيابانها گلباران كردند»
16 شهريور، كيهان تظاهراتي كه درو 15 شهريور 57 درتهران بسيار گسترده بود را تحت عنوان ” بزرگترين راهپيمايي تاريخ ايران” نام برد كه با آرامش برگزار شد.
عكس.

تلاش براي انزواي هر حركت راديكال
16 شهريور علي اميني, در مصاحبهيي با روزنامة اطلاعات, مخالفان رژيم شاه را بهدو دسته تقسيم كرد و ضمن تخطئة «گروهي كه مشتي سنگ دارند», از «حركت هوشيار و بينا و داراي منطق گروهي از مبارزان ملي» تجليل كرد كه هدفشان «بهدستآوردن دموكراسي, برقراركردن اصول مترقّي قانون اساسي و حمايت از دين و مذهب كشور است»؛ گروهي كه «سنگ بهشيشه نميزند و آتش برپا نميكند». او در اين مصاحبه از شريف امامي خواست كه با ميداندادن هرچه بيشتر بهاين گروه, «سنگانداز»ها را منزوي كند.
در تظاهرات چند صد هزار نفره مردم تهران در روز پنجشنبه 16شهريور كه از خيابان شميران آغاز شد و تا ميدان راه آهن و سپس ميدان شوش ادامه يافت, شعارها رنگ تندتري به خود گرفت. در پايان تظاهرات قرار تظاهرات بعدي دهان به دهان مي گشت: «فردا صبح, 8صبح, ميدان ژاله».قرار بود راهپيمايان از ميدان ژاله تا مجلس شوراي ملي در ميدان بهارستان راهپيمايي كنند

حكومت نظامي ـ «جمعه سياه»
16 شهريور1357 - فرمان حكومت نظامي بمدت 6 ماه در شامگاه 16 شهريور 1357 به ”صلاحديدشاه” در ”شوراي امنيت ملي” در تهران و 11شهر ديگر ـ تبريز, اصفهان, مشهد, شيراز, قم, آبادان, اهواز, قزوين, كرج, جهرم و كازرون بتوصيب رسيد.
17 شهريور1357- راديو ايران» از ساعت 6صبح روز جمعه, 17شهريور, برقراري حكومت نظامي در تهران را اعلام كرد. ساعاتي بعد، ماٌموران حكومت نظامي، بهدستور شاه، بهتظاهرات مردم در ميدان ژاله تهران يورش بردند و صدها تن از مردم بيدفاع را، بهگونه‌يي وحشيانه، كشتند.
كشتارجنايتكارانه 17 شهريور عزم مردم را براي تغيير رژيم كم نكرد.
آنتوني پارسونز، سفير انگليس در ايران، كه در روز 25شهريور با شاه ديداري خصوصي داشت . وي نوشت” حالت ضعف بر او مستولي شده بود . شاه درميان گفتگو گفت... متاٌسفانه مخالفان قوي و متشكّل هستند و دولت نيروي مردمي متشكّلي دربرابر آنها ندارد... تجربه حزب رستاخيز با شكست مواجه شده و فعلاً تشكيلاتي كه جانشين آن بشود، وجود ندارد»
(غرور و سقوط، آنتوني پارسونز، ترجمة منوچهر راستين، تهران 1363, ص114).

شاه درخواست حفاظت از خميني از فرانسه كرد
خميني بعد از امضاي توافق 1975 ايران عراق ، از عراق خارج شد و پس ازاينكه كويت او را راه نداد، در 13 مهر 1357 به پاريس رفت. براساس خاطرات ژيسكار دستن ، شاه از او درخواست كرده بود تا ويزاي ورود خميني به كشور فرانسه را صادر وامنيتش را فراهم كند.

23شهريور1357 -  مصاحبه ژيسكاردستن با روزنامه ”توس”:

خميني بهمحض ورود بهفرانسه در فرودگاه تقاضاي پناهندگي سياسي كرد» و «شاه از من خواست بهاو رَواديد (=ويزا) بدهم و مراتب امنيتي و حفاظتي درمورد آيتالله خميني را از سوي دولت فرانسه تاٌمين كنيم». بعد «شاه براي من پيغام داد كه كوچكترين مشكلي براي آيتالله خميني بهوجودنياورم و حتّي بهسفير من گفت اگر دولت فرانسه مقدّمات پذيرايي  آسايش او را فراهم نكند, او دولت فرانسه را هرگز نخواهد بخشيد».

خيزشهاي سراسري ادامه
هفته هاي اول مهر- اعتراضات و اعتصابات گسترش ميافت.
15 مهر 1357- اعتصاب معلمان در اعتراض بهاختناق و كشتار آغاز شد. دانشجويان نيز در اعتراض بهحضور گارد در دانشگاه كلاسها را تحريم كردند. اعتصاب هواپيمايي ملي, بيمارستانهاي دولتي, راديو و تلويزيون و... نيز آغاز شد. ايران يكپارچه اعتراض و خيزش بود.
9  آبان1357- راديو بي بي سي - شاه بهپارسونز, سفير انگليس در ايران, گفت: «ما مثل برفي كه در آب انداخته باشند, داريم آب ميشويم. بايد هرچه زودتر چارهيي بينديشيم... صنعت نفت فلج شده, اعتصابات، كشور را بهنابودي ميكشاند و هرج و مرج و اغتشاش فراگير شده است... اگر بحران تا ماه محرّم حل نشود بايد بين تسليم يعني خروج از كشور يا توسّل بهقوّة قهريّه براي سركوبي اغتشاش... يكي را انتخاب كند»
 (غرور و سقوط، آنتوني پارسونز، ترجمة منوچهر راستين، تهران 1363, ص133

13 آبان1357- ماٌموران حكومت نظامي در پايان «هفتة همبستگي», بهتظاهرات دليرانة دانشجويان دانشگاه تهران, وحشيانه, يورش بردند و تعداد زيادي كشته شدند. اين كشتار موج عظيمي از اعتراض به همراه آورد.
14 آبان1357- مردم تهران در اعتراض بهكشتار دانشگاه, دهها بانك, سينما و موٌسّسة دولتي را بهآتش كشيدند. در همين روز, شاه در برابر فشار «ژنرالها» براي روي كارآوردن يك دولت نظامي تسليم شد و دولت نظامي ارتشبد غلامرضا اَزهاري را روي كار آورد تا مگر با سركوب خشن تر, خيزشها را تخته بندكند.
18 آبان1357- سوليوان، سفير آمريكا در ايران: سناريوي آمريكا كه عملا نيز اجرا شد
«... ديگر ترديدي وجود نداشت كه شاه از حمايت افكار عمومي برخوردار نيست و براي ادامة حكومتش فقط بهنيروي نظامي متّكي است... در شرايط جديد ميبايست موضوع روابط احتمالي آيندة بين نظاميان و رهبران مذهبي را مورد توجّه قرار دهيم. خطوط اصلي پيشنهادي من اين بود كه براي پايان بخشيدن بهبحران فعلي و استقرار يك نظم جديد در ايران، بين نيروهاي انقلابي و نيروهاي مسلّح سازش به‌وجود آيد. براي حُصول چنين سازشي نيز مي‌بايست نه فقط شاه بلكه بسياري از فرماندهان و افسران ارشد نيروهاي مسلّح ايران از صحنه خارج شوند. پس از خروج شاه و افسران ارشد وي از كشور، حُصول توافقي بين نيروهاي انقلابي و فرماندهان جوان نيروهاي مسلّح بهاين صورت امكان‌پذير است كه آيتاللّه خميني شخص معتدلي، مانند بازرگان يا ميناچي، را بهنخست وزيري انتخاب كند و بدين‌وسيله از رويكارآمدن حكومتي از نوع ناصر‌ـ قذّافي جلوگيري بهعمل آيد. حدس من اين بود كه رهبران مذهبي و شخص آيت‌اللّه خميني چنين راه حلي را خواهند پذيرفت زيرا هدف اصلي آنها، كه حذف شاه بود، در چارچوب چنين توافقي عملي مي‌شد و درعين حال از يك حمام خون جلوگيري بهعمل مي‌آمد و نيروهاي مسلّح نيز وظيفه استقرار نظم و قانون را از طرف رژيم جديد بهعهده مي‌گرفتند... هرچند اين وضع درمقايسه با امتيازاتي كه در دوران حكومت شاه از آن برخوردار بوديم چندان خوشايند نبود، امّا، بر پيروزي يك انقلاب خام كه بهقيمت ازهم‌پاشيدن نيروهاي مسلّح ايران تمام مي‌شد، رُجحان داشت»
 (ماٌموريت در ايران، سوليوان، ترجمه محمود مشرقي, ص144)

   كنفرانس گوادلوپ و پيشنهاد خميني براي حكومت
اواخر زمستان 1978-خميني يزدي را به آمريكا فرستاد تا حكومت مورد نظرش را براي زمامداران وقت روشن سازد.
هفته اول دي 1357- ” وزارت خارجهٌ فرانسه با صادق قطب‌زاده ـ‌كه بسيار بهخميني نزديك بود‌ـ تماس گرفت. فرانسويها از قطب‌زاده خواستند براي آنها روشن كند كه در صورت پيروزي آيت‌الله خميني چه نوع سياستهايي از جانب ايشان اتّخاذ خواهد شد. قطب‌زاده در زماني بسيار كوتاه تحليلي تهيه و براي وزارت امور خارجه فرانسه فرستاد. كمي بعد از سفر رئيس جمهور فرانسه بهگوادلوپ, آيت‌الله خميني از قطب‌زاده مي‌خواهد كه تحقيق كند آيا رئيس جمهور فرانسه مساٌلهٌ ايران را در كنفرانس مطرح خواهد كرد و آيا تحليل قطب‌زاده بهرئيس جمهور داده شده است؟ قطب‌زاده تماس گرفت. بهاو پاسخ داده شد كه بله، رئيس جمهور مساٌله ايران را در كنفرانس مطرح خواهد كرد و تحليل قطب‌زاده را ديده است... تحليل قطب‌زاده به‌قدري رئيس جمهور را تحت‌تاٌثير قرار داده است كه ژيسكار دستن بهكارتر توصيه خواهد كرد كه با دولت احتمالي جديد تهران، كه رياست معنوي آن با آيت‌الله خميني خواهد بود، وارد مذاكره شود»
(آخرين تلاشها در آخرين روزها، ابراهيم يزدي، چاپ اول, ص97).

تماس سران كنرانفس با خميني
18 دي 1357-  كارتر از طريق نمايندگان ژيسكار دستن، كه بهديدار خميني رفته بودند، پيامي را براي او فرستاد. او در اين پيام بهخميني خبرداد كه آمريكا پذيرفته است كه شاه كنار برود. در اين ديدار نمايندگان رئيس جمهوري فرانسه تاٌكيد كردند كه «انتقال قدرت در ايران بايد كنترل شود و با احساس مسئوليتهاي سياسي همراه باشد».
 خميني خطاب بهآنها گفت:
«الآن بهمن اطلاع دادند كه يك كودتاي نظامي در شُرُف تكوين است... من كودتا را نه بهصلاح ملت مي‌دانم و نه بهصلاح آمريكا... اگر بخواهيد آرامش در ايران حاصل شود، راهي جز اين نيست كه نظام شاهنشاهي كه قانوني نيست، كنار برود تا من يك شوراي انقلاب تاٌسيس كنم براي نقل قدرت... خوف آن دارم كه اگر كودتاي نظامي بشود انفجاري بشود در ايران كه كسي نتواند جلو آن را بگيرد. من بهشما توصيه مي‌كنم از كودتا جلوگيري كنيد..
از رئيس جمهور كه در اين كنفرانس از تاٌييد كارتر از شاه مناقشه كرده است، تشكّر مي‌كنم و ميل دارم كه كارتر را نصيحت كنند كه... بهاين كودتاي نظامي تاٌييد نكنند و جلوگيري كنند تا ايران آرامش خود را بهدست بياورد و چرخهاي اقتصاد بهگردش درآيد و در آن وقت است كه مي‌شود نفت را بهغرب ... صادر كند».
21 دي 1357- شاپور بختيار اعضاي دولت خود را براي گرفتن راٌي اعتماد بهمجلس معرّفي كرد.
21 دي 1357- وزير خارجه آمريكا، اعلام كرد: شاه بايد ايران را ترك كند و در غياب او «شوراي سلطنت» تشكيل شود
سي دي- زندانيان سياسي ”تافردا آزاد ميشوند” كليشه روزنامه كيهان 
22 دي 1357- خميني در اعلاميه‌يي خبرداد كه شورايي موقت بهنام «شوراي انقلاب» تشكيل داده است. هسته اوليه «شوراي انقلاب» عبارت بودند از: سيدمحمد بهشتي, مرتضي مطهّري, رفسنجاني, موسوي اردبيلي و محمدجواد باهنر (روزنامه اطلاعات, 31تيرماه 1359).
26 دي 1357- بختيار از مجلس شوراي ملي راٌي اعتماد گرفت
26 دي 1357- شاه و همسرش فرح، با چشمان اشكبار، با يك هواپيماي اختصاصي, كه شاه شخصاً آن را هدايت مي‌كرد، از فرودگاه مهرآباد تهران عازم مصر شدند

حفظ تماس خميني با دولت بختيارو ارتش و كشتار مردم درخيابانها
27دي 1357- درحالي كه تظاهرات مردم به خاك و خون كشيده ميشد، خميني به ابراهيم يزدي تاكيد ميكرد كه هم با بختيار و هم با سران ارتش تنظيم رابطه كند. يزدي مي‌نويسد: «تاكتيك رهبري در آن مرحله عبارت بود از برقراري تماس با هردو طرف، يعني، هم بختيار و هم با سران ارتش»
(آخرين تلاشها در آخرين روزها، ابراهيم يزدي، ص 139).

30دي 1357- آزادي زندانيان سياسي از زندان قصر توسط مردم. مسعود رجوي و موسي خياباني (پس از 7سال اسارت در زندانهاي شاه) جزء آزادشدگان بودند. هزاران نفر دربرابر درب زندان از زندانيان آزادشده استقبال پرشوري بهعمل آوردند.

4 بهمن 1357- اولين سخنراني و موضع گيري مسعود رجوي پس از آزادي از زندان:
«...آزادي؛ خجسته آزادي، آزادي يعني روح، جوهر و ماهيتِ انسان؛ آن چيزي كه شهيدان بهخاطرش جان باختند، اسيران بهزندان افتادند، تبعيديان مهاجرت كردند و خلق قهرمان قيام كرد مگر مي‌شود خورشيد را كشت؟ مگر مي‌شود باد را از وزيدن بازداشت و باران را از باريدن، مگر مي‌شود اقيانوس را خشك كرد؟ مگر مي‌شود بهار را از آمدن بازداشت و مانع روييدن لاله‌ها شد؟ و مگر مي‌شود ملتي را تا بهابد اسير نگهداشت؟ مگر مي‌شود خلقي را تا بهابد در زنجير نگهداشت؟ نه نه چرا؟ زيرا خواست خداست؛ ارادهٌ خلق است؛ سنّت تاريخ و قانون اجتماع است؛ ميعاد خداست؛ ميعاد تخلّف‌ناپذير. بله سنّت خداست. سير تاريخ است. بشارت همهٌ انبيا و پيام‌آوران، مُصلحين و انقلابيون بزرگ جهاني اين است: خلق پيروز مي‌شود. آينده تابناك است...»
 (روزنامهٌ كيهان,  5بهمن1357).

4بهمن 1357- پيروز باد انقلاب دمكراتيك ايران ،بايد صبر پيشه كرد
31 سال پيش در 4بهمن 1357 كه سه روز بود از زندان شاه، در بحبوحه قيام مردم، آزاد شده بوديم، من در اولين سخنراني در دانشگاه تهران حرفم و شعارم از جانب مجاهدين اين بود كه پيروز باد انقلاب دموكراتيك ايران . در آن ايام جماعت خميني ب هتازگي شعار انقلاب اسلامي مي دادند. يكي از حاضران سؤال كرد انقلاب دموكراتيك يعني چه؟ جواب دادم يعني انقلابي با شركت مردم يعني با شركت و حاكميت تمام طبقات و اقشار خلق كه يك نظام مردمي شورايي را تداعي م يكند”.
در همين سخنراني به صراحت گفتم:
من نيامدم اين جا كه روند خود به خودي قضايا را فقط ستايش كنم، ما نيامديم كه آن چه را هست، و فقط هست، تأييد كنيم. لختي هم بايد به آن انديشيد كه چه چيز بايد باشد، و چه چيز هم نبايد باشد. آيا ما م يخواهيم نسل ملعوني باشيم، نسل نفري نشده يي باشيم كه فرصتها را ازدست دادندمن و برادرانم نيامديم به اين دانشگاه، به اين شهادتگاه و به اين زيارتگاه، كه هرچه را هست، هرچه را خودب هخود اتفاق مي افتد، بي عيب بدانيم. زيرا آنها تنها با عمل كردن بر روي اختلافهاي دروني ما، روي تعارضات حتي دروني ما، امكان پيدا م يكنند كه دستاوردهايمان را بگيرند، اختناق را تكرار كنند و آزادي را به عقب بيندازند .سپس بلافاصله اضافه كردم: ” صبر و تحمل، شكيبايي )صبر ب همعناي انقلابيش( بلندنظري و احساس مسئوليت، نخستين وظايف و نخستين ويژگيهاي يك انقلابي يا يك گروه انقلابي است. اگر اين را نداريم، يا نيست و يا نمي توانيم كسب كنيم، بهتر است كه خداخافظي كنيم. زيرا مردم زبان حالشان اين خواهد بود كه مرا به خير تو اميد نيست شر مرسان“. تازه اول كار است. برادران و خواهران، رزمندگان و مبارزين، ما سر نداده بوديم كه به جايش زر بگيريم. مگر جانمان را براي اين داده بوديم كه بجايش جاه بگيريم؟ از جا برنخاسته بوديم، قيام نكرده بوديم كه در جاهاي بهتر و صندليهاي بهترو مقامهاي بهتري قعود كنيم.”
خاطرات مسعود رجوي كتاب استراتژي قيام وسرنگوني ص20

12 بهمن 1357- آيتالله روحالله خميني», كه از روز 13آبان 1343 ابتدا بهتركيه و سپس, بهعراق تبعيد شده بود, در ميان استقبال پرشور مردم بهايران بازگشت. خميني درمقابل دريايي وسيع از مردم كه مسير او را گلباران كرده بودند و از شوق و اشك آرام و قرارنداشتند ، درپاسخ به سوال خبرنگار كه سوال كرده بود چه احساسي داريد گفت” هيچ” .
(روزنامهٌ كيهان,  12بهمن1357).

خميني در «قطعة 17» بهشت زهرا براي مردم مشتاق سخنراني كرد:
«... ميخواهيم مملكت داراي نظامِ ناشي از ملت باشد... محمدرضاي پهلوي, اين خائن خبيث... همه چيز را بهباد داد؛ مملكت ما را خراب كرد, قبرستانهاي ما را آباد... تمام اقتصاد ما الآن خراب و درهم ريخته است... زراعت, بهكلّي ازبين رفت... اصلاحات ارضي يك لطمهيي بود بهمملكت كه شايد تا 20سال ديگر نتوانيم آن را جبران كنيم... تمام انسانها و نيروي انساني ما را, اين آدم, ازبين برده است... خونهاي جوانان ما براي اين ريخته شد كه ما آزادي ميخواهيم. ما پنجاه سال است  كه در اختناق بهسر بردهايم... اي مردم بيدار باشيد... بر همه واجب است كه اين نهضت را ادامه بدهيم تا آن وقتي كه اينها ساقط بشوند و ما بهواسطة آراي مردم, مجلس مؤسّسان درست كنيم...»






15 بهمن 1357- متن مكتوب حكم نخست وزيري بازرگان هم منتشر شد. در اين حكم كه به تاريخ 6ربي عالاول سال
1399 هجري قمري 15 بهمن 57 يعني در سومين روز ورود خميني به تهران نوشته شده است، خميني خطاب به بازرگان كه او را «مأمور تشكيل دولت موقت » كرده است، م يگويد: ترتيب ادارة امور مملكت و خصوصاً انجام رفراندم و رجوع به آراي عمومي ملت در باره تغيير نظام سياسي كشور به جمهوري اسلامي و تشكيل مجلس مؤسسان از منتخبين مردم جهت تصويب قانون اساسي نظام جديد و انتخاب مجلس نمايندگان ملت بر طبق قانون اساسي جديد را بدهيد بنابراين علاوه بر اداره امور جاري كشور، دولت موقت سه وظيفه دارد:
-1 انجام رفراندم دربارة تغيير نظام سياسي كشور به جمهوري اسلامي
-2 تشكيل مجلس مؤسسان جهت تصويب قانون اساسي
-3 انتخاب مجلس نمايندگان ملّت
با نامه اي كه خميني خطاب به مهندس بازرگان براي انتساب وي به پست رياست جمهوري دولت موقت نوشت ، يك هفته قبل از سقوط رژيم شاه در 22 بهمن، هم رفراندم و هم جمهوري اسلامي از پيش تعيين تكليف شد.

خميني:  ”به مجرد اينكه اين نظام به هم بخورد جايگزين آن را ما داريم. و يك نظام اسلامي، جمهوري اسلامي متكي به آراي عمومي و متكي بر قوانين اسلام”


 (كيهان, 12بهمن 1357).
16 بهمن 1357- خميني در يك كنفرانس مطبوعاتي مهندس مهدي بازرگان را بهنخست‌وزيري منصوب كرد و مراسم آن از تلويزيون پخش شد. او در اين مراسم, ازجمله, گفت: «... من كه ايشان (مهندس بازرگان) را حاكم كردهام... ايشان واجبالاِتّباع است (پيروي از او واجب است).

20 بهمن 1357- بهگفتهٌ‌عباس اميرانتظام، مشاور بازرگان در دولت موقت، بازرگان و موسوي اردبيلي در روز 20بهمن, در منزل فريدون سحابي با سوليوان, سفير آمريكا در ايران, ديدار كرده و دربارهٌ راههاي انتقال مسالمت‌آميز قدرت دولتي گفتگو كردند
(روزنامة ميزان, 15فروردين1358).

20 بهمن 1357- نيروهاي گارد شاهنشاهي براي خاموش كردن احساسات وشور پرسنل نيروي هوايي در پايگاه پوشان تپه، آنها را برگبار بستند.
21 بهمن -1357- در خيابانهاي اطراف محل درگيري, تظاهرات گستردهيي از سوي مردم بهطرفداري از پرسنل نيروي هوايي برگزارشد.
22 بهمن -1357- به‌رغم بندوبستهاي پشت پردهٌ خميني و همدستانش با عوامل «شيطان بزرگ»، شور و خروش مردم براي ازهم‌گسستن شيرازهٌ نظام شاهنشاهي، هم‌چنان ادامه يافت

22بهمن 1357- ديدار احمد خميني با مجاهدين از سوي خميني


”در همان حوالي 22بهمن 57 ،خميني يكشب پسرش احمد را كه بسيار به مجاهدين ابراز ارادت و سمپاتي ميكرد، نزد من فرستاد. هنوز رژيم شاه  بطور كامل سقوط نكرده بود و ما هم دوسه هفته بود كهاز زندان آزاد شده بوديم. نكردند. از اوايل شب تا صبح روز بعد جز چند ساعت كه احمد همان جا روي تك تختي كه داشتيم، خوابيد، با من صحبت و درددل مي كرد. اما چكيده حرف اين بود كه رهبري پدرش را بپذيريم و من هم از همين پرهيز داشتم. از بسياري روحانيان و مراجع بد ميگفت و اينكه خميني از آنها دلش پرخون است. مثلاًًًًًًًًًًًًًًًًً به خانواده صدر در عراق و لبنان به شدت تاخت و تاز ميكرد و ميگفت اينها را از روز اول ”سيا علم كرد. برجسته ترين حرفهايش كه به يادم مانده اين بود كه عليه كمونيستها موضعگيري كنيد و با هركس كه”امام وارد جنگ شد، شما هم وارد جنگ شويد كه در اين صورت همه درها به رويتان باز خواهد شد. من احمد را آن شب پي كارش فرستادم و چند شب بعد با برخي برادرانمان در محل استقرار خميني اتاق خصوصي در جنب اتاق ديدارهاي عمومي او ديدار كرديم. احساس كردم از اين كه دستش را نبوسيدم و به روبوسي معمول اكتفا كردم، جاخورد. چون طبق روال آن روزگار هركس به او مي رسيد، اول دستش را مي بوسيد. اما همين كه خواستم صحبتهاي جدي را شروع كنم، بهانه آورد كه نماز مغرب دارد دير مي شود و به من تكيه داد و از جا بلند شد. گفتم آقا، حرفهاي ما چه مي شود، با اشاره به احمد گفت: احمد كه هست، بنويسيد به او بدهيد من حتماًًًًًًًًً مي خوانم. من هم بلادرنگ در سالن پاييني همين مدرسه رفاه چند صفحه نوشتم و به احمد دادم. حرفهايم در مورد تغيير رژيم، روند انقلاب، دولت بازرگان و ضرورت تضمين آزاديها و حقوق مردم و هم چنين اعتراض به رفتار كميت ههاي ارتجاعي با نيروهاي انقلابي بود.

خاطرات مسعود رجوي كتاب استراتژي قيام و سرنگوني  ص 40

23بهمن 13
57- اعلام موجوديت دفاتر جنبش ملی مجاهدين در سراسر کشور
مجاهدين در راستای گسترش پايگاه اجتماعی خود «جنبش ملی مجاهدين» را به منزله ی «ارگان سياسی» خود تأسيس کردند. موسی خيابانی درباره خط و روش سياسی مجاهدين گفته بود: با توجه به مجموعه شناختهايی که ما از جنبش ملی مجاهدين (ستاد علوی، تهران) ماهيت و بافت رژيم داشتيم و براساس ماهيت و هويت ويژه خودمان و موقعيت سازمان در فردای انقلاب، خط ما اين بود که تا آن جا که ممکن و مقدور است ضمن يک حرکت و مبارزه مسالمت آميز، سازمان، هدفها، آرمانها و برنامه های خود را به ميان توده های مردم ببريم و پايگاه اجتماعيمان را در بين توده های مردم گسترش بدهيم، آگاهی سياسی مردم را ارتقا داده و با گسترش و تحکيم موقعيت سازمان، اساسی ترين کمبودی که انقلاب داشت، يعنی فقدان يک سازمان انقلابی سراسری توده يی را برطرف نماييم
29 بهمن1357-«حزب جمهوري اسلامي» با انتشار بيانيهيي اعلام موجوديت كرد. در اين بيانيه اعضاي مؤسّس آن عبارتند از: سيدمحمد بهشتي, اكبر هاشمي رفسنجاني, سيدعلي خامنهاي, سيدعبدالكريم موسوي اردبيلي و محمدجواد باهنر. «... ايجاد تشكيلاتي نيرومند و ساماندادن بهنيروهاي فعّال و ايجاد انسجام و انضباطي آهنين است كه ميتواند حركت انقلابي ملت را بهدرستي تداوم بخشد و جنبش را از خطر انهدام و دستاوردهاي آن را از خطر غارت دشمن مصون بدارد”

4اسفند 1357- سخنرانی مسعودرجوی در دانشگاه تهران
مسعود رجوي در اين مراسم سخن گفت و ديدگاهها و مواضع مجاهدين را دربارهٌ مُبرمترين مسائل روز اعلام كرد:  «...انقلاب ما
ناقص و ناتمام و رو بهافول خواهد بود مگر اين‌كه: هيچ گونه تضييق نظامی و سياسی برای انقلابيون اصيل و جان برکف که از قديم می جنگيده اند نبايد به وجود آيد.
-
محاکمات در دادگاههای علنی مردمی برگزار شود و نمايندگان اقشار مختلف مردم و عموم اقشار و طبقات و نيروهای مبارز و انقلابی در هر موردی شاهد و قاضی محاکمات باشند.  انتصابهای مختلف نظامی و سياسی و اداری به خصوص در حد کادرهای طراح و رهبری کننده با نظر شوراهای مردمی صورت گيرد.
 (روزنامه كيهان  ـ  6اسفند1357)هشدار مجاهدين

 5اسفند 1357-تشكيل سپاه پاسداران براي حفظ نظم و جلوگيري از روسخ عناصر فرصت طلب و ضد انقلابي در داخل صفوف مردم. مسئوليت سپاه به ابراهيم يزدي سپرده شد.

9اسفند 1357- بيانيه كانون نويسندگان ايران، از شروع سانسور و خفقان هشدار داد:
... اندك اندك, نشانههاي نگرانكنندة استقرار مجدّد سانسور و محدوديّت آزادي عقيده و بيان نيز مجال بروز و گسترش مييابد و جبراً بهگرايشهاي انحصارطلبانه دامن ميزند و ميدان عمل را براي گروههاي فشاري كه خود را منتسَب بهدولت و رهبري انقلاب معرفي ميكنند, آزاد ميگذارد...”

 10اسفند 1357- سخنراني تاريخي خميني در صحن فيضية قم
”اين پدر و پسر همه چيز را ازبين بردند....مملك خراب و يك قبرستان آبادي را براي ما گذاشته: ... ما هم دنيا را آباد ميكنيم و هم آخرت را ... قدري بايد تاٌمّل كنيد. بهاين نغمههاي باطل گوش نكنيد. آنها حرف ميزنند, ما عمل ميكنيم. ما... مطبوعات را اصلاح ميكنيم؛ راديو را اصلاح ميكنيم؛ تلويزيون را اصلاح ميكنيم؛ سينماها را اصلاح ميكنيم؛ تمام اينها بايد بهفُرم اسلامي باشد. تبليغات, تبليغات اسلامي است؛ وزارتخانه ها, وزارتخانه هاي اسلامي است... حدود اسلام را جاري ميكنيم... ما يك مملكت محمّدي ايجاد ميكنيم... بيرق (=پرچم) ايران نبايد بيرق شاهنشاهي باشد... از همة وزارتخانهها, از همة ادارات بايد اين شير و خورشيدِ مَنحوس محو بشود... تضعيف دولت ما, تضعيف اسلام است. دولت, دولت اسلام است. تضعيف ارتش, تضعيف اسلام است... آنها كه تبليغاتي ميكنند كه موجب تضعيف ارتش است, آنها خائنند. آنها ميخواهند كه دولت را تضعيف كنند؛ ارتش را تضعيف كنند, تا از نو يك سازمان ديگر  درست كنند كه ملت را و همه چيز ما را دوباره برگردانند بهحال اول..
اولين يورش به مجاهدين
13 اسفند1357- اطلاعيه مجاهدين با عنوان ”هشدار جنبش ملي مجاهدين” : ديروز به مراكز جنبش ملي دركاشان، يزد، تربت حيدريه حمله كردند و خواهران و برادران مارا خلع سلاح كرده و كتك زدند و از مراكزبيرون كردند. مجاهدين تا كنون نهايت بردباري و متانت انقلابي را با مواجهة مسالمتآميز با آنها از خود نشان داده اند, امّا, متاٌسّفانه اين شكيبايي در عمل نتيجة معكوس داده و كار را به آنجا رسانده است كه اكنون مركز جنبش ملي مجاهدين در تهران نيز در معرض حمله قرارگرفته....سعيدخواهيم كرد تا از هرگونه رويارويي و درگيري پرهيز كنيم, امّا, بديهي است كه ادامة اين حملات, بهويژه در تهران, كاسة صبر هر انقلابيِ رزمنده را, كه در ساليان دراز اختناق نيز زورگويي را بههيچصورت نميپذيرفته, سرانجام, لبريز خواهد نمود
(مجموعة اعلاميهها... ج 1, ص45).

14اسفند 1357-سخنرانی مسعودرجوی در احمدآباد برسر مزار مصدق
هدف ما از مبارزه، درنهايت، استقرار هماهنگی و وحدت هر چه بيشتر در همه زمينه های اقتصادی، اجتماعی، سياسی و عقيدتی است. مبارزه، فی نفسه هدف نيست. بلکه تکاپويی است برای راندن اختلافها و تضادها به سمت وحدت.


خميني: «قلمها را بشكنيد و بهاسلام پناه بياوريد»
: فقط جمهوري اسلامي، كلمه ”دمكراتيك” غربي است.
19 اسفند1357 ـ كيهان ـ سخنان ديروز «امام خميني در مراسم 40 هزارنفرة فرهنگيان و دانش آموزان»: «... من راٌي به ”جمهوري اسلامي“ ميدهم و از شما هم تقاضا دارم به ”جمهوري اسلامي“ راٌي بدهيد؛ نه يك كلمه زياد, نه يك كلمه كم: ”جمهوري اسلامي“. آنها كه در نوشتجاتشان از ”جمهوري“ دم ميزنند ـ جمهوريِ فقط, يعني, اسلام, نه. آنها كه ”جمهوري دموكراتيك“ ميگويند يعني جمهوري غربي, جمهوري اسلامي, نه. آنها كه ميخواهند باز همان مسائل را با فُرم ديگري براي ما بياورند. آنها اصلاً در اين نهضت دخالت نداشتند... آنان را نپذيريد و نميپذيرم. آنها كه قلمهاي مسموم را گرفتهاند و بر خلاف اسلام چيز مينويسند و ”ملي“ و ”دموكراتيك“ و اين حرفها را بهميان ميآورند, از آنها نپذيريد. ما اسلام را ميخواهيم. ملت ما اسلام را ميخواهند... ملت ما, يكپارچه, خواهان جمهوري اسلامي است... كمونيستها هم بايد ”جمهوري اسلامي“ بخواهند... همه بايد جمهوري اسلامي بخواهند... قلمها را بشكنيد و بهاسلام پناه بياوريد. تبليغات سوء را كنار بگذاريد ... همه با هم بهسوي جمهوري اسلامي بهپيش برويد...»

«يا روسري, يا تو سري»
كيهان, 19 اسفند57-«گردهمايي هزاران زن تهراني در كاخ دادگستري در اعتراض بهحجاب اجباري». «در اين اجتماع
بهلغو قانون حمايت خانواده نيز اعتراض شد».

مجاهدين: موضعگيري خصمانه درباره مساله حجاب نامعقول و نامقبول است
كيهان 27 دي 1357- “انتشار بيانيه افشاگرانه زنان مجاهد در رابطه با برخي حركات ناآگاهانه گروههاي پراكنده، همانند تهديد زنان و ختران بي چادر و آتش زدن و چاقوكشي و ايد پاشي كه در حقيقت ناشي از عدم آگاهي آنها و تحت تأثير تبليغات خائنانه عناصر مزدور مي باشد، زنگ خطر تازه اي را به صدا در مياورد“
21 اسفند1357-اطلاعيه سازمان مجاهدين درباره ”مساٌلة حجاب”:
«...هر موضعگيري خصمانه براي تحميل جبري هر شكلي از حجاب بر زنان اين ميهن... نامعقول و نامقبول است...  انقلاب ما طبيعتاً... نميتواند جز مبشّر آزادي و رهايي تمام اقشار و طبقات و نيروهاي مردمي, صَرفنظر از هر اختلاف و تمايز جنسي, نژادي, طبقاتي و عقيدتي, باشد... بنابراين,  انقلاب ما هيچگونه ترديد و انكاري را در آزادي كامل حقوقي و سياسي و اجتماعي زنان ما نميپذيرد...» (مجموعة اعلاميهها و موضعگيريهاي سياسي مجاهدين خلق ايران, جلد اول, ص54).
27اسفند 1357- اطلاعيه مجاهدين در دفاع از حقوق کردها و درگيري هاي گنبد
مجاهدين در اطلاعيه يی بر ضرورت دفاع از حقوق حقه هم ميهنان کرد و رفع ستم مضاعف از آنها تأکيد کردند و خواستار يک چاره جويی مردمی و انقلابی مناسب برای حل مسالمت آميز آن شدند. مجاهدين همچنين نسبت به رخدادهايی نظير درگيريهای کردستان و گنبد هشدار دادند.

خونريزي در كردستان
28 اسفند1357 ـ كيهان ـ ديروز (از حدود ساعت پنج بعد از ظهر)  و ديشب, نبرد مسلّحانة خونيني در سنندج جريان داشت.
براساس گزارش خبرنگار كيهان, تا صبح امروز حدود 200تن مجروح و چندتن كشته شدند.
«شايعة تخلية سلاحهاي پادگان سنندج و انتقال آن بهتهران باعث شد كه مردم در اعتراض بهاين اقدام در استانداري متحصّن شدند. در اثر تيراندازي بهسوي افراد متحصّن يك دانش آموز كشته شد و دو تن زخمي شدند.
ـ كيهان ـ «اعلاميه امام خميني (كه در حدود ساعت يك بعدازظهر امروز منتشر شد و در چاپ دوم كيهان28 اسفند بهچاپ رسيد) دربارة وقايع كردستان:
 «... مردم كردستان و ساير نقاط بايد بدانند كه هرگونه حمله بهارتش و ژاندارمري, از نظر ما, مردود  است... اگر كسي بهآنها حمله كند, از مردم مسلمان نيست و از عُمّال اجانب است و بايد نيروهاي مسلّح با قدرت از منافع و مصالح ملت مسلمان دفاع كنند و هرگونه حملهيي را بهخود و نواميس مردم با قدرت دفع كنند».
ـ «اعلامية ستاد كل ارتش اسلامي دربارة شورش ضدانقلابي سنندج: ... ضدانقلابيون, شديداً, مجازات ميشوند... هركس در هر نقطهيي اقدام بهآشوب و تحريك نمايد, ضدانقلابي بوده و با انقلاب اسلامي هيچگونه رابطهيي ندارد... ضدّانقلابيون, شديداً, بهكيفر اَعمال خود خواهند رسيد...»

 «درگيريهاي تاٌسّفبار گنبد»
ـ اطلاعيه «جنبش ملي مجاهدين» دربارة «درگيريهاي تاٌسّفبار كردستان»: «جنبش ملي مجاهدين ضمن ابراز تاٌسّف شديد از درگيريها و خونريزيهاي اخير كردستان, كه منجر بهقتل تعدادي از برادران عزيز كرد نيز شده است, اعلام ميدارد... نقطهنظرهاي مجاهدين خلق ايران دربارة مساٌلة كردستان, مبني بر دفاع از حقوق حقّة همميهنان كرد و رفع ستم مضاعف از آنان, اعلام گرديده و اكنون اميدواريم كه با ترك هرنوع مخاصمه, زمينه براي اعزام نمايندة ذيصلاح دولت آقاي مهندس بازرگان بهمنطقه, فراهم شده و در اَسرع وقت, چارچوب انقلابي و مردمي مناسبي براي حل مسالمتآميز مساٌلهيي كه بهخوبي ميتواند بهبهانة مقابله با تجزيهطلبي مورد استفادة دشمنان انقلاب ايران قرار گيرد, تدارك ديده شود...» (مجموعة اطلاعيهها... ج1, ص84).
2فروردين1358 ـ بخشي از خواستها در راهپيمايي «كانون فرهنگي و سياسي خلق تركمن»: 
«...ما خواهان آزاديهاي فرهنگي, مذهبي و زبان خود و همچنين خواستار متشكّل شدن مردم تركمن صحرا تحت سيستم اداري واحد بهمركزيت شهر گنبد هستيم؛
ـ شناسايي عاملين فاجعة 19اسفند تركمنقَلا و محاكمة آنان در دادگاه خلق؛
ـ لغو كليه كميتههاي انقلاب انقلاب اسلامي در منطقة تركمن صحرا و سپردن امور شهرها بهدست شوراهاي منتخب؛
ـ آموزش رايگان براي كلاسهاي شبانه و تاٌمين هزينة تحصيلي دانش آموزان روستايي؛
ـ اِحداث بهداري و درمانگاه...» (كار, ارگان چريكهاي فدايي خلق ايران, شماره 3, 2فروردين 1358).
ـ كيهان ـ «درگيري از بعد از ظهر ديروز (6 فروردين) كه كانون فرهنگي و سياسي خلق تركمن در پارك شهر گنبد ميتينگي برگزاركرد, بين پاسداران و اعضاي كانون درگرفت كه تا صبح امروز 7كشته و 30زخمي بهجاگذاشت. درپي تيراندازي [پاسداران] ميتينگ بههم ريخت و دو طرف متخاصم سنگربندي كردند...»

8 فروردين ـ «اطلاعيه جنبش ملي مجاهدين درمورد درگيريهاي تاٌسّفبار گنبد»: «...ضمن ابراز تاٌسّف شديد از درگيريها و خونريزيهاي اخير گنبد ـ كه منجر بهقتل تعدادي از برادران عزيز تركمن نيز شده است ـ اعلام ميدارد كه ... نقطهنظرهاي مجاهدين خلق ايران دربارة مسائل مابهالابتلاي برادران تركمن مبني بر دفاع از حقوق حقّة تمام مليّتهاي ايراني و رفع ستم مضاعف از ايشان قبلاً اعلام گرديده است...» (مجموعة اعلاميه ها. ج1, ص91).

ـ روزنامة اطلاعات در گزارشي پيراموان حوادث گنبدكاووس نوشت: «...روز 5فروردين با دستگيري يك سيگارفروش تركمن توسّط ماٌموران كميته, ماجرا آغازشد. چند نفر از اهالي بهاين عمل اعتراض كردند و در درگيري, يك جوان 22ساله از اهالي گنبد كشته شد. ماٌموران جسد را به شير و خورشيد سرخ بردند. گروههايي از مردم همراه با روحانيون محل براي تحويل جسد رفتند, ولي كميته جسد را بهآنها تحويل نداد. روز بعد (دوشنبه 6فروردين) جمعيتي حدود 8هزارتن از مردم گنبد براي تحويل گرفتن جسد جمع شدند و بهزور جسد را تحويل گرفتند و آن را ”ساكت و بدون شعار“ تشييع كردند. در مراسم تشييع, جمعيت, همصدا, خواهان مجازات عامل قتل شدند... 
در پي اين حادثه جلسة ”كانون مركزي شوراهاي تركمنصحرا“ ـ كه از چند روز قبل اعلام موجوديت كرده بود ـ برپاگرديد و مسئولان كانون براي اجتناب از هرگونه حادثهيي توصيه كردند كه اجتماعكنندگان از آوردن اسلحه خودداري كنند... ولي گروهي... شروع بهتيراندازي هوايي كردند و زدو خورد آغازشد و بالا گرفت. در اين درگيري تا كنون دهها نفر كشته و زخمي شدهاند...

8فروردين ـ روزنامة اطلاعات ـ بخشي از پيام راديو تلويزيوني آيتالله طالقاني, «در پي و بهمناسبت حوادث گنبد» خطاب به”عموم برادران و خواهران و فرزندانم در آن خِطّه“:
1ـ ترك هر نوع مخاصمه...
2ـ درد برادران و فرزندان تركمن ما, اساساً و بهطور اَعمّ, همان درد همة مردم رنجديده و مظلوم ساير نقاط و ايالات كشور بوده و چيزي جز عوارض فقر و محروميّتِ ناشي از حكومت طاغوت  نيست؛
3ـ مردم ما در اين منطقه, بهطور اخصّ, از يك مساٌلة ارضي و تقسيم نامتناسب زمين رنج ميبرند كه بايستي, بهطورعادلانه, حلّ و فَصل شود؛
4ـ ... ادارة امور داخلي ايالات و ولايات بايستي, تا سرحدّ امكان, بهوسيلة خود مردم و با ماٌموريت و تشكيل انجمنهاي شهري و روستايي صورت گيرد (مانند كردستان...)؛
 5 ـ حد اكثر احترام نسبت بهآداب و سُنَن و فرهنگ ناحيه بايد مراعات شود؛
6 ـ بهلحاظ تعقيب و مجازات مُجرمين, احدي حق ندارد بدون اجازة مقامات ذيصلاحِ قضايي ايجادِ مزاحمت كند؛
7ـ از برادران و فرزندان با ايمان تركمن, مخصوصاً جوانان غيور, انتظار دارم كه بههرگونه تفرقهاندازي و عنوان كردن مطالبي نظير شيعه و سنّي, كه بهلحاظ اصول و حقوق, هيچ تفاوتي, از نظر ما ندارند, بياعتنايي» نمايند.
آيتالله طالقاني در همين پيام تاٌكيد كرد: «... براي ما و مكتب ما, مرزبندي ميان ترك و فارس و كرد و عرب و بلوچ و تركمن و... هيج اعتباري ندارد...»

مجاهدين و «رفراندم جمهوري اسلامي»
27اسفند1357 ـ  در اين روز مجاهدين در برابر رفراندوم جمهوري اسلامي موضعگيري كردند و با انتشار بيانيه‌يي برنامهٌ مرحله‌يي و انتظارات حداقل خود را از نظام جمهوري اسلامي اعلام نمودند. متن بيانيه «برنامة مرحلهيي و انتظارات حدّاقل» مجاهدين از نظام جمهوري اسلامي, چنين است:
« ـ ‌‌‌اعمال حق كامل حاكميت ملي بر جميع منابع ملي و به‌ويژه نفت و ابطال كليهٌ قراردادهاي ننگين استعماري در اين رابطه؛
‌ـ‌‌‌ بنيانگذاري ارتش مردمي؛
‌ـ ‌‌‌تضمين آزادي كامل مطبوعات، احزاب و اجتماعات سياسي با هر عقيده و مرام؛
‌ـ‌ تأمين كامل حقوق سياسي و اجتماعي زنان فارغ از هر محدوديت استثماري طبقاتي؛
‌ـ‌‌‌ رفع ستم مضاعف از همهٌ شاخه‌ها، تنوّعات قومي و ملي وطنمان در كليهٌ استانهاي كشور و تأمين جميع حقوق و آزاديهاي فرهنگي و سياسي براي آنها در چارچوب وحدت و يكپارچگي تجزيه‌ناپذير كل كشور؛
‌ـ ‌‌استقلال كامل دانشگاهها و مدارس عالي و ادارهٌ آنها تحت نظر شوراي دانشگاه با مشورت دانشجويان و كارمندان؛
‌ـ‌‌‌ لغو كليهٌ مقررات ضدكارگري و تدوين قانون جديد كار با نظر خود كارگران؛
‌ـ ‌‌‌دهقانان محروم ايران بههيچ مرجع دولتي بدهكاري ندارند؛
‌ـ‌‌‌ قطع هرگونه تحميل دولتي و شهرداريها بهبازاريان و اصناف و كمك بهاحياي بازار و صنايع ملي؛
‌ـ‌‌ تأمين كامل معيشت، مسكن و تحصيلات كارمندان جزء دولتي و دواير خصوصي و خانوادهٌ آنها به‌خصوص آموزگاران و دبيران و لغو تمام دُيون آنان بهمراجع دولتي؛
‌ـ‌‌‌ تحريم سياسي و اقتصادي دولتهاي نژادپرست؛
‌ـ‌‌‌ خروج از همهٌ پيمانهاي آشكار و پنهان ننگين استعماري چه سياسي و چه نظامي و ورود بهبلوك كشورهاي غيرمتعهّد؛
‌ـ ‌‌استمرار و مداومت در بسيج توده‌هاي مردم به‌منظور مواجههٌ قاطع دستهجمعي با تمام مشكلات و تنگناهاي سياسي، اقتصادي و نظامي احتمالي»  (بيانيهٌ مجاهدين دربارهٌ رفراندوم و انتظارات مرحله‌يي و حداقل از جمهوري اسلامي ـ نشريهٌ پيام خلق شمارهٌ2  ـ  12فروردين1357).

0 comments:

ارسال یک نظر