پست‌های پرطرفدار


۱۳۹۲ شهریور ۲۶, سه‌شنبه

يك تاريخ مبارزه زنان درايران

زنان ايران، يك قرن مبارزه براي برابري

سرنوشت تراژيك زنان درايران امروز بيانگر تسليم آنان درمقابل ملايان نيست بلكه نشان مي دهد ملايان تاكجا سركوب زنان را براي ادامه حكومت خود حياتي يافته اند. چنين كينه ورزي عليه زنان، كه براساس استانداردهاي امروزي برابرآپارتايد جنسي است، بيش از پيش نشان مي دهد كه ملايان مي بايد سرپوش سفت وسختي را به هربهائي عليه انفجاري ترين نيروي جامعه حفظ نمايند كه مكرراً وبه نحو بارزي جنبش هاي مختلف مردمي درايران را دريك قرن گذشته تحت تاٌثيرقرارداده است.

زنان ايران همواره نقش مهمي را درجامعه خودشان ايفا كرده اند. ومقاومت آنها  مترادف با مبارزات  اين كشور براي دمكراسي وحقوق بشركه قدمت آن به اولين روزهاي قرن بيستم برمي گردد، مي باشد. آنان اولين زنان درجهان اسلام بودند كه مبارزه رابراي حق ابراز نظر و موقعيت مساوي درجامعه آغازكردند.





همانطوركه ويليام مورگان شوستر، آمريكائي كه دراوائل قرن بيستم درايران  زندگي مي كرد در1912 دركتاب خود به نام اختناق درايران نوشت:
‌‌«ازسال 1907، زنان ايران تقريباً به مترقي ترين اگر نگوئيم راديكال ترين زنان جهان تبديل شده اند. اينكه اين نكته ايده هاي قرون واعصاررا درهم مي پيچيد تفاوتي درداستان نمي كند. اغراق نيست اگر گفته شود كه بدون نيروي قدرتمند اخلاقي اين زنان، جنبش انقلابي كه عاري ازستاره و كوتاه مدت بود، درهمان اوائل به يك اعتراض بدون سازمانيافتگي تبديل مي شد. زنان براي زنده نگاه داشتن روحيه آزادي تلاش فراواني كردند. آنها كه خود از سركوب مضاعف سياسي و اجتماعي رنج مي بردند، بيشتر (ازمردان) علاقه داشتندتا به ايجاد يك جنبش ملي دست بزنند. درمبارزه شان براي آزادي و بيان آن به شيوه مدرن، آنها بسياري ازمقدس ترين رسومات را كه سالها اين جنس (زن) را درسرزمين ايران به بند كشيده بود، درنورديدند». 
نقش قابل توجه زنان درجنبش هاي اجتماعي درايران سالها قبل از قرن نوزدهم آغازگرديد.
 پس ازگسترش اسلام به ايران، ازتلاقي ناسيوناليسم ايراني با انديشه عصيانگر شيعي، نهضت هاي آزاديخواهانه بسياري سربرآوردند كه عليه نظامهاي حاكم برشوريدند. زنان بطورفعالي دربسياري از اين جنبش ها منجمله قيام اسفباردرنيشابور، استادسيس درماوراءالنهر، بابك درآذربايجان، سربداران درخراسان  ايفا كردند.

اما با بقدرت رسيدن سلسله صفويه (1502-1736) كه يك  برداشت ارتجاعي ازاسلام  داشت، افول جنبش هاي ترقي خواه و بالطبع شركت زنان درپهنه  اجتماع را بدنبال داشت.

سالهاي پاياني قرن  نوزدهم و آغاز قرن بيستم كه شاهد پاگرفتن جنبش هاي زنان دراروپا و آمريكا بود به زنان ايران كه پتانسيل آنها  براي مقاومت بسيارفراترازمردان بود انگيزه داد

اولين شورش ازاين دست، دقيقاً يكصد سال پيش درجريان جنبش تنباكو رخ داد. وقتي درسال 1985، شاه
قاجار، ناصرالدين شاه، امتياز انحصاري دخانيات را به شركت انگليسي رژي واگذار كرد، مردم بشدت مخالفت كرده و استفاده  از تنباكو را تحريم كردند. اين امر شاه را واداركرد تا اين موافقتنامه را لغو كند. زنان ايران پيشتاز اين مقاومت بودند. دراوج اعتراضات، امين السلطان، صدراعظم وقت تلاش كرد مردم را با ارعاب مجبور به پايان بخشيدن به شورشان بنمايد. اما صد ها زن به او تهاجم كرده و به شوهرانشان گفتند كه اين التماس ها را قبول نكنند. حتي دردربارشاه نيز زنان با موافقنامه مخالفت كردند وقليان ها شكستند و به تحريم پيوستند.

ابراهيم تيموري دركتاب خودش، تحريم تنباكو، مي نويسد:

 «جديت زنان دراين جنبش بحدي بود كه پس ازاعلام تحريم تنباكوزنان پيشقراولان تظاهركنندگان بودند كه بسوي قصرناصرالدين شاه حركت كردند. وقتي از بازارمي گذشتند، زنان مغازه را بستند و يك اعتصاب  سراسري را ايجاد كردند».

به نوشته تاريخنويسان، وقتي جمعيت تظاهركننده به كاخ شاه رسيد، شاه ووليعهد خود را براي آرام كردن زنان
به صحنه فرستاد. ولي تلاش هاي وي به جائي نرسيد وزنان عليه خود ناصرالدين شاه شعارمي دادند. وقتي دريك مسجد درنزديكي كاخ، امام جمعه وقت ازراهپيمايان خواست كه متفرق شوند، زنان به وي تهاجم كرده واورا مجبور به فراركردند. يكي ازاين زنان كه شجاعت او نسلها دهان به دهان نقل شده است، زينب پاشا مي باشد. وي رهبري مخالفت مردمي عليه قرارداد رژي را درتبريز برعهده داشت. وي 7 گروه زن مسلح را
سازماندهي كردتا با تلاشهاي دولت براي سركوب شورش مقابله كنند. هفت زني كه تحت فرماندهي اوبودند هريك گروههاي ديگري اززنان را فرماندهي مي كردند. وقتي نيروهاي دولتي بازاري ها مجبور كردند كه مغازه هاي خود را بازكنند، زينب پاشا و شماري اززنان مسلح كه چادربسر داشتند با استفاده  ازسلاحهاي خود، مغازه ها را بستند. نهايتاً تحت فشارسراسركشور، ناصرالدين شاه مجبورشد قرارداد رژي را لغونمايد.

 
آغاز جنبش مشروطه شاهد شركت بي سابقه زنان دريك جنبش عمده اجتماعي بود. با رشد جنبش، نهادهاي دمكراتيك زنان نيز روبه گسترش گذاشت. اگرچه  جنبش مشروطه به اهداف خود نرسيد، ولي بهرحال درپيش بردن جنبش زنان درايران بسيارمهم بود. بسياري از روشنفكران مشروطه  خواه به مسئله زنان وسركوب تاريخي عليه آنان پرداخته و همزمان با تهاجم عليه فرهنگ و مناسبات ارتجاعي و فئودالي، برسميت شناختن حقوق زنان به  يكي از مباحث فعال مطبوعات مترقي تبديل شد.

ماهنامه قانون كه درلندن منتشرمي شد درشماره اوت 1890 خود نوشت:

 «نصف هرملت مركب است اززن، هيچ  طرح ملي پيش نمي رود مگر به (مشاورت) زنان. زني كه آدم باشد، به قدر 100 مرد عاقل ازبراي پيشرفت آدميت مصدرخدمت شود. موارد بسياري وجود دارند كه زنان برجسته، صرفاً به وساطت قدرت انديشه و تعقلشان ازمردان روزگار ما پيشي  گرفته اند. درك آنان از معني ومزاياي جامعه مبتني برآدميت بسيارفراوان ترازمردان است».

اين ابراز نظرها درعصري كه زنان دررديف اشياء و اموال مردان بشمارمي آمدند، عقايد برابري طلبانه را مشتعل مي كرد.

همزمان با گسترش انتشار مطبوعات كه شاخص پا  گرفتن دمكراسي و آغاز عصر نويني درايران بود، شركت زنان درامور اجتماع نيزروز به روز افزايش يافت.  بين سالهاي 1905 تا 1915، 30 زن روزنامه نگار به خانواده مطبوعات پيوستند و روزنامه هاي مستقل زنان نيز منتشر شد. اين روزنامه ها نقش قابل توجهي درتنويرافكارعمومي، گسترش انقلاب و گشايش به روي زنان داشتند.
بي بي مريم بختياري، از حاميان اصلي مشروطه
حضورزنان درانقلاب مشروطه با پشتيباني ازاين انقلاب، كمكهاي مالي، برانگيختن احساسات ميهن پرستانه درمحفلها وو شركت درراهپيمائيها وحمايت ازجنبش آغازگرديد. شورا ها و انجمن هاي مخفي يا نيمه مخفي بمروردرشهرهاي بزرگ شكل گرفت وآنان فعاليتهاي  سازمان يافته اي رابراي پيشبرد انقلاب آغازكردند. فعاليت هاي زنان كه ابتدا اقشار باسواد و آگاه را دربرمي گرفت گسترده شد و اقشار مختلف توده زن ايراني قدم به عرصه فعاليت گذاشتند.
روزنامه عدالت درشماره 27 خود (تاريخ) درباره نقش زنان درجنبش مشروطه مي نويسد:

 «جناب آقا سيد جمال الدين اسدآبادي به درجه اي اهالي را به هيجان آورده كه روزي دربين صحبت از وضع پريشاني وذلت ملت ذكرنموده وگفته: اساس و قوام مشروطيت بي پول نمي شود. بايد هركس  بقدرهمت خود دراين راه بذل مالي نمايد. يك مرتبه هياهوئي ازطرف نسوان كه حاضربودند برخاسته. زنان فقيرگوشواره خود را به دست گرفته وبراي اعانه دراين راه مقدس عرضه داشتند. ويكي ازمخدرات نيز جناب آقا را مخاطب داشته و گفته: من دوتا پسري دارم هريكي روزي دوقران مزد مي گيرند. بعد ازاين به دوهزارقناعت كرده ودوقران ديگرش را بهرمحلي كه مقرر فرمايند بطوريوميه تقديم مي دارم».

مورخ نامي ايران، احمد كسروي، به حادثه اي كه در10 ژانويه 1906 درتهران رخ داد اشاره كرده است: 

«وقتي كه كالسكه شاه بسوي خانه يكي ازاعيان درحركت بود، انبوهي اززنان كه درخيابانها راهپيمائي مي  كردند به سوي او هجوم بردند و كالسكه را مجبوربه توقف نمودند. يكي اززنان عريضه اي را به اين مضمون  خطاب به شاه قرائت كرد: واي به روزي كه تاج سلطنت  ازسرتان و عصاي فرمانروائي ازدستتان بگيرند».

زنان ضمن حمايت ازمجلس نوبنياد  مشروطه، فعالانه جناحهاي محافظه كار و  ملايان را به عنوان نماينده انتخاب شده بودند به مبارزه مي طلبيدند. وقتي مجلس تصميم به تاٌسيس بانك ملي بدون استقراض ازدول  خارجي گرفت، زنان با شوقي فراوان مقادير زيادي پول تدارك ديدند وحتي جواهرات خود را اهدا  كردند. درآذربايجان زنان سلاح بدست گرفتند و درنهضت مقاومت 1908 و 1909 شركت كردند.

درنهضت تحريم واردات خارجي، زنان فعاليت چشمگيري داشتند. درتهران، تبريز و ديگرشهرها، با تشكيل اجتماعات به روشنگري مي پرداختند و خانواده را به استفاده ازلباس كهنه خود تشويق مي كردند با اين اميد  كه درآينده نزديك كشور بتواند منسوجات خود را توليد كند.

روز 30 دسامبر 1906 كه قانون اساسي بتوشيح مظفرالدين شاه رسيد، يك عريضه زنان  كه درنشريه مجلس شورا چاپ شده بود ازدولت مي خواست كه به امر آموزش زنان همت گمارد و مسئولانه اقدام به تاٌسيس مدارس دخترانه بنمايد. اگرچه مجلس با اين درخواست همراهي نكرد و درعوض اعلام داشت كه زنان فقط دارند آموزشي كه آنان را براي «بچه داري» و كارهاي منزل آماده كند، دريافت كنند و به آنان توصيه كرد كه درامور سياسي و دولتي درگيرنشوند، زنان خود دست به كارشده و به ايجاد شبكه اي از انجمنهاي مختلف وتاٌسيس مدارس دخترانه و بيمارستان
دست زدند. درژانويه 1907، يك اجتماع زنان 10 قطعنامه را به تصويب رساند كه منجمله خواهان لغو تبعيض عليه زنان وامكان آموزش براي دختران شده بود. تا سال 1910، پنجاه مدرسه دخترانه درتهران تاٌسيس شد. درهمان سال، زنان يك كنگره فرهنگي برگزاركردند. هفته نامه دانش درسال 1910 و شكوفه درسال 1913 اولين انتشارات زنان بودند. نامه بانوان، مجله دختران ايران، مجله جهاني زنان و مجله عالم نسوان ازجمله ديگر نشريات زنان بودند. دركتاب خود، اختناق ايران، مورگان شوسترمي نويسد: «تنها درتهران، 12 انجمن زنان درگير فعاليت هاي مختلف سياسي و اجتماعي بودند».
انجمن مخدرات وطن و انجمن نسوان وطنخواه از جمله انجمن هاي متنفذ اين دوران بودند. اين انجمن ها با
نيروها وامكاناتي كه دراختيارداشتند و ازجمله امكان برگزاري تظاهرات بصورت يك عامل فشار جدي عليه دولتهاي خودكامه عمل مي كردند و تحولات سياسي كشور را كاملاً زير نظر داشتند. ازديگرانجمنهائي كه دراين سالها فعاليت مي كردند مي توان از انجمن آزادي زنان، اتحاديه غيبي نسوان، كميته زنان، سازمان زنان اصفهان و مجمع انقلاب زنان نام برد.
نقش زنان درتبريز بويژه قابل توجه بود. وقتي كه شاه قاجار، محمد علي شاه، مجلس را به توپ بست و مشروطه خواهان را شكارمي كرد، به نوشته كسروي، زنان دراستان آذربايجان شرف مليت را از تمام عالميان ربودند. آنها درچند جبهه فعال بودند. تلگرامهائي به ديگر كشور براي بسيج افكارعمومي نوشتند ودرخواست كمك نمودند. ازسوي ديگر، طي 11  ماه محاصره تبريز، زنان تمامي مسائل پشت جبهه را حل و فصل كردند. ازجمع آوري كمك مالي گرفته تا رساندن غذا ازسنگري به سنگر ديگر و مداواي مصدومين و آماده سازي مهمات جنگي..

گروهي از  زنان نيز درجبهه مقدم نبرد مي جنگيدند. دراين ميان زنان ودختراني بودند كه لباس مردان را به
تن كرده و  دركنارمردان به نبرد پرداختند. «دريكي ازاين نبردها با قواي شاه، جسد 20 زن درلباس مردان پيداشدند». پاولويچ مي نويسد كه يكي از سنگرها توسط زناني كه چادربسر داشتند اداره مي شد و او عكس 60 زن مجاهد را ديده است.

در 29 نوامبر1911، روسيه تزاري با تاٌييد دولت انگستان اولتيماتومي به دولت ايران فرستاد و خواهان اخراج مورگان شوستر ظرف 48 ساعت گرديد ونيز ازدولت وقت ايران خواست كه براي استخدام مستشاران جديد با آنان مشورت كند. والا قواي روس پايتخت را اشغال خواهند كرد. موجي از  اعتراض از سراسركشوربرخاست و درتهران بيش از 50 هزارنفر راهپيمائي كرده ويك اعتصاب سراسري را اعلام كردند. گروههاي كثيري اززنان كه آمادگي خود را براي شهادت اعلام داشته بودند درميان آنها بودند. دراول دسامبر 1911، انجمن مخدرات  وطن يك تظاهرات را با شركت هزاران زن درمقابل مجلس برگزاركرد. شوستر نوشت كه گروهي اززنان كه تعدادشان به 300 مي رسيد وارد مجلس شدند. «اين مادران، همسران، ودختران گوشه گيرايران به نشانه تهديد، هفت تيرهاي خودرا كشيدند و روبنده  را به كنارزدند تا براي رئيس مجلس  وهمكارانش شكي نماند كه اگر وكلا درانجام وظيفه براي حفظ آزادي و شاٌن و حيثيت مردم وممملكت سستي كنند،  آنان درتصميم  خود مبني بركشتن همسران وپسرانشان وسپس كشتن خود و باقي گذاشتن اجساد خود مصممند».

دراوائل دسامبر، وقتي نيروهاي روسيه به قزوين رسيدند، اتحاديه زنان قزوين درخواست كمك كرد. اتحاديه زنان اصفهان از انجمن هاي ايالتي خواهان تسليح زنان شد و آمادگي خود را براي مقاومت عليه نيروهاي روسي اعلام داشت. مي توان به جد گفت كه به خاطر فعاليت هاي اين زنان شجاع بود كه مجلس مشروطه بيش از يكسال درمقابل اولتيماتم متجاوزين مقاومت كرد.
اگرچه انقلاب مشروطه به پيشرفتهاي جدي درايران منجر شد و قانون اساسي تدوين شده توسط آن برخي حقوق مردم ايران را تضمين كرد، ولي كماكان زنان ايران را ازحقوقشان محروم ساخت. نص صريح قانون انتخابات مصوب 1906 زنان را ازحق راي مطلقاً‌محروم مي سازد.
درسال 1905، عليرغم تلاشي كه براي طرح مسائل زنان مي كردند، مطبوعات پس از پيروزي مشرووطه اول دراين باره سكوت كردند. ولي بعد از بتوپ بسته شدن مجلس توسط محمد علي شاه، درمشروطه دوم، حقوق زنان به يك مسئله اساسي تبديل شد. با پيروزي انقلاب سوسياليستي درشوروي درسال 1917 و پايان تسلط روسيه تزاري برايران، موج جديدي از مبارزه براي حقوق زنان درايران آغاز شد و بسياري از زنان و روشنفكران كه تحت تاٌثير انديشه سوسياليستي بودند به جنبش پيوستند
.
زنان درديكتاتوريهاي پهلوي
بازگشائي ناشي از انقلاب مشروطه اما ديري نپائيد. دولتهاي روسيه و انگيس بيشترين تلاشهاي  خود را به  كارگرفتند كه عليه اين جنبش توطئه كنند. نهايتاًً يك كودتا توسط رضا خان، يك رژيم استبدادي را براي دودهه برايران مستولي كرد. بسياري از انجمن ها ونهادهاي دمكراتيك ازميان رفتند.

رضا خان ازطريق يك كودتا كه توسط انگليسي ها حمايت مي شد درسال 1920 به قدرت  رسيد. وي درسال 1925 خود را شاه  ايران اعلام  كرد. هدف  رضاخان مبني برپايان دادن به سيستم ملوك الطوايفي و ايجاد يك دولت مركزي قوي مورد حمايت دولت هاي استعماري بود. تغيير تدريجي ساختاراقتصادي ايران وتوسعه سيستم سرمايه داري گسترش جمعيت مصرف كننده و نيروي كارارزان را الزام آور ساخته بود.

براي دستيابي به اين اهداف، رضا خان به «كشف حجاب» مبادرت  كرد. وي همه انجمن ها و مجامع زنان را
ملغي كرد ودرسال 1935 يك شوراي زنان را تحت رياست دخترش شمس تاٌسيس  كرد. اقدامات رضا خان دافعه اجتماعي زيادي ايجاد كرد. زنان كه فعالانه درجريان انقلاب مشروطه درپهنه هاي اجتماعي و سياسي شركت  كرده بودند، «كشف حجاب» را بپذيرفتند و مجدداً‌ مجبور به بازگشت به خانه هاي خود و دوري جستن ازپهنه اجتماع شدند.

درسالي 1925 كه رضاخان به قدرت رسيد، 3467 دانش آموز دختر درايران وجود داشت. اين تعداد به 1710 دانش آموز درسال 1930 و 2599 دانش آموز درسال 1935، سالي  كه «كشف حجاب» به جريان افتاد، تقليل پيدا كرد. وقتي رضا خان درسال 1941 ازسلطنت خلع شد،  تعداد دانش آموزان دوبرابر شد و به 5816 تن رسيد. اين نشان مي داد كه حكومت رضاخان تا كجا فعاليت هاي زنان  را درجامعه محدود كرده بود.
بين سالهاي 1942 تا 1953، دراثر جنگ جهاني دوم و اوضاع داخلي ايران، يك فضاي نسبي بازوجود داشت كه براي زنان اين فرصت خوبي براي شروع فعاليت هايشان درصحنه سياسي كشوربود.
دولت دكترمصدق، تنها دولت دمكراتيك درتاريخ معاصرايران، خيلي سركارنماند. ولي زنان درسالهاي 1952 و1953 دستاوردهاي جدي داشتند. درسال 1952، زنان براي اولين بارحق راٌي بدست آوردند و در شوراي هاي شهري انتخاب شدند. درزمينه حقوق اجتماعي، يك لايحه بيمه هاي اجتماعي درسال 1953 به تصويب رسيد كه به زنان حق مساوي مي داد و مزاياي دوران بارداري  را  دربرمي گرفت. اين لايحه حق ازكارافتادگي حتي درمورد زنان متاٌهل را نيز دربر مي گرفت.
وقتي محمدرضا شاه پس ازكودتائي كه دولت مردمي دكترمصدق را سرنگون كرد، پايه هاي  حكومت خود را محكم  كرد، وي سازمانهاي مختلف زنان را منحل كرد و «سازمان زنان ايران» را ايجاد كرد و خواهرخود، اشرف پهلوي كه فاسد بودنش شهره خاص وعام بود را به رياست آن منصوب كرد.
وقتي شاه اصلاحات ارضي را عرضه كرد، دراين برنامه حق راٌي براي زنان گنجانده شد. زنان براي اولين
باردرسال 1963 بعنوان نمايندگان  مجلس انتخاب شدند. درهمين سال، اولين زنان به نمايندگي مجلس انتخاب شدند و يك فراخوان دولتي به زنان اجازه داد كه به عنوان قاضي و دادستان درقوه قضائيه مشغول به كارشوند. پنجسال طول كشيد تا زنان درسال 1968 وارد قوه قضائيه بشوند. ازآن تاريخ، زنان به عنوان نيروي كارارزان وارد سيكل فعاليت اقتصادي شدند. قانون حمايت خانواده كه براي تسريع شركت زنان درنيروي كاردرسال 1967تدوين شده بود، درحق مطلق مردان براي طلاق تجديد نظركرد. دومين مرحله ازاين قانون كه درسال 1975 تدوين گرديد،  حق مساوي درطلاق، سرپرستي بچه و حل و فصل اختلافات مالي حول ازدواج و حق محدود سرپرستي را به زنان داد. و سن ازدواج براي دختران به 18 افزايش داد. اين قانون همچنين حق مساوي را به زنان درعدم شركت دركارهاي كه مناسب نمي دانستند را داد و تعدد زوجات را نيز محدود كرد.
اما همه اين رفرمها نقش بسياركمي دربرابرساختن زنان درجامعه با  مردان ايفا كرد. فراترازاين، اين رفرمها با توجه به سطح آگاهي درجامعه ايران احتناب ناپذيربودند، جامعه اي درهاي آن بروي نفود غرب به دليل حضورهزاران نظامي وغيرنظامي آمريكائي وخارجي و مسافرت قابل توجه توسط خانواده هاي مرفه تروقشرتحصيل كرده  به خارج  بازشده بود.

براي اكثريت جامعه و بخصوص قشرمحروم و زنان درمناطق روستائي، اوضاع تغييري نكرد. درحاليكه شاه ادعا مي كرد كه ايران درآستانه تمدن بزرگ است، آمارزير بيانگر وضعيت واقعي رژيم تحت رژيم اوست.

درسال 11976، تنها 26% زنان كه درمناطق شهري زندگي مي كردند و 3/4% زنان  درمناطق روستائي باسواد بودند. درمقايسه اين ارقام براي مردان  به ترتيب 49% و 13/7% بود. درهمان سال 23% مردان بيكاربودند. اين رقم براي زنان 87/5% بود.  براي هردوهزارمرد يك دكتروجود داشت. براي زنان اين رقم يك دكتربراي هر هشت هزارزن بود. درمناطق روستائي، براي هر 20/000 مرد وهر55/000 زن يك  دكتروجود داشت.

درپهنه سياسي، رژيم شاه احزاب سياسي جدي را ازصحنه حذف كرد.
 احزاب سنتي رفرميست كه حوزه فعاليتشان كاردرچارچوب وضعيت موجود بود، عمدتاً به سازش كشيده شده بودند. ديگرگروهها نيز به دليل همكاريشان با درباربي اعتبارشده بودند. درنتيجه، بجزصحنه هاي فعاليتي كه تحت كنترل دولت بود،
 زنان جائي براي مطرح كردن مسائل مبتلابه خود ويا فعاليت سياسي نداشتند. اين اوضاع باعث كه برخي روشنفكران جوان ترايراني راه خود  را ازاحزاب سنتي رفرميست جدا كرده وبرخورد ميليتانت تري را به مبارزه سياسي درپيش  گيرند.
دوجريان اصلي اپوزيسيون دراواسط سالهاي 60 ظاهر شدند  كه فعاليت هاي سياسي قشرروشنفكرو تحصيل  كرده ايراني و به ويژه جوانان  طي يك  دهه بعد حول اين دوسازمان  شكل گرفت.

اولين جريان، ماركسيست هابودند  كه ملغمه اي ازنقطه نظرات متفاوت وبرخي اوقات متضاد رادربرمي گرفت. ازحزب توده طرفدار مسكوگرفته تا جناجهاي كوچكي كه ازآلباني انگيزه مي گرفتند. گروه پيشتاز درميان اين جريان، سازمان چريك هاي فدائي  خلق ايران بود كه به  عنوان يك سازمان بومي و مستقل ماركسيست ايراني درسال 1970  مبارزه مسلحانه عليه رژيم شاه را شروع  كرد.

دومين گروه، سازمان مجاهدين خلق ايران بود كه توسط سه فارغ التحصيل دانشگاه تهران تاٌسيس  شد. بنيانگذاران و كادرهاي بالاي مجاهدين كه مسلمان شيعه بودند، فعاليت خود را درسال 1965 با يك بررسي 6 ساله درباره زمينه هاي مختلف اسلام آغازكردند. آنها يك رساله را درباره وجود، تاريخ، انسان و اقتصاد تدوين كردند. آنها همچنين تفسيرخود ازقرآن، كتاب مقدس اسلام، نهج البلاغه و مسائل  سياسي وفت  ارائه  دادند.

آنچه مجاهدين را ازسايرگروهها ومحافل مذهبي وقت متمايز مي ساخت، برخورد آنها به مسئله حقوق زن بود. 

با استناد به قرآن و عملكرد هاي پيامبرو امامان شيعه، مجاهدين تاّكيد بربرخورد مساوات گرايانه اسلام تاٌكيد كرده و تبعيض جنسي را نفي مي كردند. اين  براي روشنفكران وجوانان جذابيت زيادي داشت ولي به ويژه براي خانواده هاي مسلمان انگيزاننده بود. اگرچه  براي زنان پيدا كردن و همكاري با اين سازمانهاي مخفي بسيارمشكل بود، اما تعدادي از اين زنان زندگي مخفي درپيش گرفته وبا مجاهدين شروع به فعاليت كردند. دراوائل 70،  تعدادي  از آنها دستگير، شكنجه واعدام شدند.

درحالي كه دهه 1960 به پايان مي رسيد، شاه خودش را براي برگزاري جشنهاي دوهزارو پانصدساله آماده مي ساخت. چند سال بعد، درنتيجه افزايش قيمت نفت، جامعه ايران با ورود ميلياردها دلار نفتي به اقتصاد كشورمواجه شد. اين وقايع با شروع مقاومت مسلحانه توسد مجاهدين و سايرگروههاي لائيك همزمان شدند. براي زنان و بويژه آنان كه به مجاهدين سمپاتي داشتند، بسيارمشكل بود كه به مقاومت به پيوندند. ازيك سو، زنان مي بايد برتابو هاي جامعه مثلاً اين كه بايد سياست را به مردان واگذاركرد فائق مي آمدند. ازسوي ديگر، دربسياري ازخانواده ها محدوه فعاليت برسميت شناخته شده براي دختران رفت و آمد به مدرسه و ديدارهم شاگردي ها درخانه هايشان بود.  هرنوع فعاليتي فراترازاين محدوه ننگ به حساب مي آمد چه رسد به اينكه زنان به جنبش هاي زيرزميني بپيوندند و زندگي مخفي آغازكنند. جالب اين  جاست كه درحاليكه اين فشارها درخانواده هاي لائيك ويا باگرايشات چپ  كمتربود، درابتدا اين زنان مسلمان بودند كه ازاين موانع عبوركرده و عليرغم همه مشكلات تصميم گرفتند به مجاهدين به پيوندند.
درآن ايام شبكه  گسترده ساواك برهمه جا سايه افكنده بود وبراي سازمانهاي مخفي غيرممكن بود كه به عضو گيري گسترده بپردازند. علاوه براين كودكي جنبش ازيكسو و پيچيدگي شرايط ازسوي ديگر، چنان بود كه درسالهاي اوائل اين  تنها كادرهاي مرد باتجربه زياد زندگي مخفي مي توانستند درصفوف مقدم نبرد باشند. دراين مرحله زنان بيشتريك نقش پشتيباني را براي كادرهاي حرفه اي مقاومت ايفا مي كردند. آنها به كمك هاي تداركاتي مشغول بودند و از طريق ارتباطاتشان با خانواده هايشان به جمع آوري كمك هاي مالي براي هسته هاي زيرزميني  مي پرداختند. آنها اين فعاليت ها را با راندمان بيشتري نسبت به مردان مي توانستند انجام دهند زيرا ساواك كمترروي آنها حساس بود.
يكي ازفعال ترين زنان درميان مجاهدين درآن سالها فاطمه اميني بود. وي يك آموزگار 31 ساله و فارغ التحصيل دانشگاه مشهد بود. او فعاليت هاي  سياسي خود را درسال 1963 آغازكرد و درسال 1970 به عضويت مجاهدين درآمد. وي بايكي ازهمرزمانش درمقاومت ازدواج كرد ولي او يكسال بعد دستگير وزنداني شد. فاطمه ارتباطات زيادي با شبكه خانواده هاي  مجاهدين داشت و بسياري ازهواداران را مي شناخت. وي همچنين با اعضا مجاهدين كه درزندان بودند درتماس بود.
نهايتاً او برسريك قراردستگيرشد و تحت شكنجه قرارگرفت. ساواك قصد داشت كه وي را واداربه اعتراف كند. ووي بمدت 5 ماه ونيم  شكنجه ها را تحمل كرد ولي لب نگشود. دراثرشكنجه ها، وي فلج شد و دست آخرهم زير شكنجه به شهادت رسيد.
مرضيه اسكويي،  عضو چريكهاي فدايي 

فاطمه البته تنها زني نبود كه بر موانعي كه برسرراه فعاليت  زنان وجود داشتند، فائق آمدند. مهرنوش ابراهيمي اولين زني بود كه دردرگيري  خياباني با ساواك شاه درسپتامبر1971 كشته شد. وي عضو چريكهاي فدائي ماركسيست  بود. مرضيه احمدي اسكوئي نيز يك عضو همين سازمان بود. بهجت تيفتكچي و زهرا گودرزي دوعضو ديگر مجاهدين بودند.




ولي مشهورترين زن عضومقاومت درآن ايام اشرف ربيعي (رجوي) بود. اوكه يك دانشجوي فيزيك دردانشگاه صنعتي شريف بود، فعاليت هاي خود را درسال 1970 آغازكرد. و درموارد بسياري ازتورساواك گريخت.
همسراول وي كه يك عضو مجاهدين بود به دست رژيم شاه اعدام شد. درچند نوبت وي توسط ساواك بازداشت شد ولي توانست آنها راخام كرده و فراركند. وي ازشهري به شهرديگرمي رفت و هسته هاي مخفي زيادي را پايه  ريزي كرد. سرانجام دراثريك انفجاردرمخفي  گاهش درشهرقزوين بشدت مجروح شد وساواك  توانست اورادستگيركند. وي به زندان اوين برده شد وتحت شكنجه قرارگرفت. درجريان شكنجه ودرحاليكه بوي پشت سرهم سيلي مي زدند، دماغش شكست و پرده يكي ازگوشهايش پاره شد. وي تا  آستانه انقلاب 1979  درزندان ماند وبا آخرين دسته اززندانيان سياسي  ده روز قبل ازآمدن خميني به تهران آزاد شد.
درآن  روزها اين زنان قهرمان فعاليت هاي خود را دورازچشم مردم پيش مي بردند.  آنها تعهد  خود را به دستيابي به  حقوق خودشان و حقوق تمامي ميهن ازطريق مبارزه شان پشت ديوارهاي بلند زندان اوين وديگرزندانها نشان دادند، جايي كه دركنارهمرزمان مردشان مورد  شكنجه قرار  گرفتند. درآن زمان  چشم انداز پيروزي بسياردوربه  نظرمي رسيد. شاه به نظر شكست ناپذيرمي آمد.
انتخاب كارتر درسال 11976 وسياست «حقوق بشر» او كه بدون شك معني اش اين بود كه شاه مقداري خفقان را كاهش دهد ونيز گسترش فساد دردرباربه پديده كاملاً‌جديدي راه برد. جنبش دمكراتيك به نقطه انفجار رسيد وهيچ چيز نتوانست مانع آن بشود. درسراسركشور تظاهرات واعتراضات آغازشدند و ميليونها نفربه  خيابانها ريختند. دراين ميان زنان پيشتازبودند. پژواك آن زنان پيشتازدراوائل دهه هفتاد اكنون توسط ميليون ها زن ايراني تكرارمي شد.

وقتي كه   ارتش شاه به روي يك راهپيمائي  مسالمت آميز در8  سپتامبر 1978 درميدان ژاله تهران آتش گشود و صدها نفررا به قتل رساند، زنان بسياري درميان قربانيان بودند. ولي اين كشتار تنها خشم آنان را فزون تركرد و اراده آنان راصيقل زد. وقتي رژيم شاه درسال 1978 شروع  به فروپاشي كرد، ومردم درابعاد ميليوني به خيابانها ريختند، صدهاهزارزن به آنان  پيوستند. خانواده هاي زندانيان و شهداي مجاهدين نقش تعيين كننده اي را درسازماندهي اعتراضات ضد شاه، تحصن  هاو اجتماعات ايفا كردند. درماههاي بعدي، شاه وتمدن بزرگش درزير فرياد هاي مرگ برشاه دفن شدند ودوران جديدي درايران در11 فوريه 1979 با سرنگوني نهائي نظام پيشين آغازگرديد. ولي انقلاب ضد سلطنتي كه شاهد پتانسيل و توانمندي عظيم زنان درآخرين ماههاي حكومت شاه بود، انتظارات زيادي را براي زنان درآينده وپس ازبه پايان رسيدن نظام قبلي ايجاد كرد. 


0 comments:

ارسال یک نظر